دانلود پایان نامه - پروژه

خرید اینترنتی فایل تحقیق : قصه گویی و برنامۀ آموزشی:

paya paya | پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۳ ب.ظ | ۰ نظر

قصه گویی و برنامۀ آموزشی:

 

آموزگاری که تمرین قصه گویی می کند می داند که این هنر در پیش برد برنامه ای آموزشی دوره ابتدایی

 

کاربرد واقعی و علمی دارد. او با شیوه قصه گویی به مثابۀ روشی مهم برای پیش برد و غنای آموزش زیباشناسی به کودکان آشناست. از اهمیتی که این هنر برای کمک کردن به پیشرفت و گسترش خلاقیت در کودکان دارد، قصه گویی ادبیات شفاهی است. ادبیاتی که با برداشت های کودکان از ادبیات متفاوت است. با این همه مانند شکلی ادبی دارای دارای اعتبار است. اگر قصه گویی بخشی از برنامۀ منظم دانش آموزان دورۀ ابتدایی نباشد، برنامۀ آموزش ادبیات آن ها ناقص خواهد بود. معلم قصه گو می داند که امکان ندارد کودکان تجربه ای را که از راه قصه گویی می توانند در زمینۀ پیشرفت زبان آموزی به دست آورند با شیوۀ دیگری کسب کنند. قصه گویی برای کودکان فرصت تجربه کردن زبان  را فراهم می آورد، زبانی که می توان با آن  در سطحی فراتر از کاربردهای روزانه، ایجاد ارتباط کرد. قصه گویی خوب، قادر است در کلاس خود غنی ترین تجربه های را که کودکان می توانند در زمینۀ آموزش زبان به دست آورند، ارائه کند. اینکه کلمه های زنده می توانند آفریینندۀ جهان باشند، مسائلی مطرح و حل کنند، بر روی احسات تأثیر بگذارند، تصوراتی را خلق کنند و شادی آفرین باشند، برای قصه گویی به عنوان یک بخش ضروری از برنامه های آموزشی زبان، در مدرسۀ ابتدایی امتیازی به حساب می آیند. ارزش قصه گویی مانند شکلی ادبی در درس ادبیات به آسانی قابل تشخیص است، همچنین قصه گویی را می توان به عنوان راهی برای گسترش رشد زبان، از طریق تماس متقابل با قصه گو و با قصه به شمار آورد، با این همه، این شکل هنری، هنوز به عنوان یکی از راه های ممکن برای تقویت سایر زمینه های برنامۀ درسی در نظر گرفته نمی شود. اگر آموزگار از هنر قصه گویی در بسیاری از زمینه های برنامۀ خود آن طور که باید استفاده نکنند فرصت بزرگی را از دست داده است. همان بالا بردن مهارت گوش کردن  که از طریق قصه گویی انجام می گیرد به تنهایی کافی است که موضع قصه گویی را به صورت شکلی از هنر در برنامه درسی مستحکم کند(چمبرز،۱۳۸۵،ص۴۹).
پایان نامه

 

باکمک گرفتن از روش قصه گویی میتوان تغییرات شگرفی درزمینه یادگیری، سوادآموزی وخلاقیت کودکان ایجادکرد(ریموند،۲۰۰۸).

 

قصه و داستان علاوه براینکه که فی النفسه مورد توجه است از آنجا که محور اصلی برنامه های متنوع دیگر چون نمایش و فیلم های داستانی راتشکیل می دهد، می تواند از اهمیت بیشتر بر خوردار باشد، زیرا موفقیت در ارائه مضامین، پیامها، به وسیله فیلم های داستانی، سینمایی و نمایش به طور عمده در گرو قدرت تکنیکی و تناسب محتوایی قصه آن می باشد از این رو لازم است این قالب هنری وسیله موثر در زمینه های آموزشی، پرورشی و بهداشت روانی، هرچه بیشتر و مناسب تر مورد استفاده قرارگیرد. اگر مربی به فنون این مسئله نیز آگاه باشد و بتواند چون داستان گویی متبحر ذهن و احساس کودک را در کلمات خود بگیرد، در این صورت دانش آموزان تصویر ذهنی به حالت کلیپ مانندی برای  خودشان می‌سازند که خاص آن‌ هاست و همین امر موجب می‌شود تا وی تمام موارد کلی را در ذهن ثبت نماید،‌ مانند فیلمی که چند سال پیش دیده و هنوز در خاطر خود آن را به یاد دارد. در اکثر دروس می‌توان از شیوه‌ی داستان گویی بهره گرفت. در دروسی مانند: تاریخ و جغرافیا، ادبیات، اجتماعی، حرفه وفن و …  از این شیوه در جهت ایجاد علاقه و یادگیری سریع بهره جست. به عنوان مثال: در تدریس هنر می‌توان با بهره گرفتن از این شیوه، هم به فعال کردن این قسمت از وجود دانش آموز کمک کرد و هم این که، نتیجه و بازخورد بهتری گرفت(مهاجری،۱۳۸۸،ص۲۰).

 

  • paya paya

دانلود مقالات : مهارت های زندگی

paya paya | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۸ ب.ظ | ۰ نظر

مهارت های زندگی

 

در ۵۰ سال گذشته شاهد تحولات عظیمی بوده ایم ، که طبیعتاً بر شیوه ی زندگی ما تأثیر گذاشته است و ما را با مسائل جدیدی مواجه کرده است . علی رغم پیشرفت های علمی و صنعتی ، به نظر می رسد که توانایی ما در رویارویی با مسائل فردی و اجتماعی کمتر شده است . به طوری که خوب ارتباط برقرار نمی کنیم ، احساساتمان را نمی توانیم بیان یا کنترل کنیم ، و با مشکلاتمان برخورد مناسبی نمی کنیم . از طرفی دیگر آداب و روش های سنتی کنار آمدن با مسائل گوناگون زندگی را هم کم کم فراموش کرده ایم . پر رنگ شدن   آسیب های اجتماعی هم شاید به همین دلیل باشد . در همین راستا ، برنامه ی آموزش    مهارت های زندگی در پی آن است تا تقویت برخی از این توانایی و مهارت ها را ایجاد کند . ما برای انجام هر کاری باید یک چیزهایی را خوب بلد باشیم . در واقع باید مهارت هایی را داشته باشیم  ( نوری قاسم آبادی و محمدخانی ، ۱۳۷۹ ) .

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

انسان ها برای مقابله سازگارانه با موقعیت های تنش زا و کشمکش های زندگی نیاز به آموختن برخی مهارت ها دارند. متخصصان علوم اقتصادی معتقدند یکی از مؤثرترین       برنامه هایی که به افراد کمک می کند تا زندگی بهتر و سالم تری داشته باشند برنامه مهارت های زندگی است .

 

۱  ۲ : مهارت های زندگی

 

مهارت های زندگی عبارتند از : مجموعه ای از توانایی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند. این توانایی ها فرد را قادر می سازند که مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواست ها، انتظارات، مشکلات روزانه، به ویژه در روابط بین فردی به شکل مؤثری روبه رو شود.

 

مهارت های زندگی شخص را قادر می سازد تا دانش، نگرش  و ارزش های وجودی خود را به توانایی های واقعی و عینی تبدیل کند و بتواند از این توانایی ها در استفاده ی  صحیح تر نیروهای خود بهره گیرد و زندگی مثبت و شادابی را برای خود فراهم سازد             ( طارمیان ، ۱۳۷۹ ) .

 

انسان دنیای امروز به لحاظ پیچیدگی های زندگی، وسعت و سرعت تغییرات، با مسائل و بحران های متعددی مانند بحران جمعیت، بحران سلامتی و تغذیه، مشکلات خانوادگی، اشتغال والدین در بیرون از خانه و… روبروست. هر کدام از این بحران ها مشکلاتی را بر چگونگی زندگی افراد و رفتارهای اجتماعی و فردی آنها تحمیل می کند .آموزش        مهارت های زندگی فرد را برای غلبه بر تنش ها ومشکلات پیش رو که خواست فرد و جامعه است آماده می کند .

 

منظور از مهارت های زندگی آن نوع توانایی های شناختی، عاطفی و عملی است که برای موفقیت و احساس شادمانی در زندگی روزمره و معمول و عادی مورد نیاز می باشد . آموزش مهارت های زندگی به فرزندان ما کمک می کند که در ایجاد روابط دوستانه و حفظ آن با خانواده و سایرین، خودشناسی، تعیین هدف و تصمیم گیری، حفظ ارزش های خود، کنترل خشم، مراقبت از سلامتی خود و در نهایت تلاش برای یک زندگی سالم و موفق مهارتهای مورد نیاز را کسب کند و منظور از کسب مهارتهای زندگی تعمیق باورهای دینی، تقویت مهارتهای اجتماعی و فردی، رشد روحیه علاقمندی به جلوه های طبیعی و گسترش روحیه نشاط و شادابی در زندگی افراد می باشد. مهارتهای زندگی عبارتند از توانایی های رفتار سازگارانه و مثبت که فرد را قادر به مقابله مؤثر با خواسته ها و چالش های زندگی روزمره می سازند . این مهارتها فرد را قادر می سازد نگرش ها و ارزش ها را به توانایی های واقعی و عینی تبدیل کند. او یاد می گیرد چه کاری را باید انجام دهد و چگونه انجام دهد. هدف از آموزش مهارت ها از الزامات و نیازهای روزمره زندگی استخراج می شود و مربوط به زندگی روزمره و عادی است؛ لذا مهارت های شناختی مربوط به حوزه های دیگر علمی اگرچه ممکن است در زندگی عادی هم کاربرد داشته باشند ولی جزء آن محسوب نمی شوند. برای مثال نوع حل مسئله در ریاضیات یا ادبیات با مسائل اجتماعی و مسائل روزمره زندگی متفاوت می باشند در اینجا موضوع مهارت ها به مسائل زندگی روزمره و سازگاری با خود، جامعه و محیط می پردازد .

 

مهارت های زندگی به عنوان توانایی ها و دانش ها و نگرش ها و رفتارهایی تعریف می شوند که جهت شادمانی و موفقیت در زندگی آموخته می شوند، از طریق رشد این مهارتها افراد یاد می گیرند که به راحتی با دیگران زندگی کنند احساس خود را با امنیت خاطر بیان کنند و زندگی را دوست داشته باشند مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر، انجام مسئولیت های اجتماعی، انجام تصمیم گیریهای صحیح و حل تعارض ها و کشمکش ها بدون توسل به اعمالی که به خود و یا دیگران صدمه می زنند. . سازمان جهانی بهداشت اصطلاح مهارت های زندگی را در سه مقوله گنجانده است .

 

¤ مهارت های زندگی به عنوان مهارت های مراقبت ازخود مانند مصرف غذای سالم و رعایت بهداشت…

 

¤ مهارت های زندگی به عنوان امرار معاش مانند اینکه فرد چگونه مشغول کار          می شود.

 

¤ مهارت های زندگی به عنوان آن نوع مهارت هایی که به موقعیت های پرخطر زندگی مربوط می شوند مانند توانائی نه گفتن در مقابل فشار جمع جهت استفاده از مواد مخدر.

 

با توجه به اینکه مخاطبان ما نوجوانان می باشند با توجه به ویژگی های بارز رشدی آنها، به نمونه هایی از مهارت زندگی و لزوم آموزش آنان به نوجوانان اشاره می شود .

 

  • نوجوان به بلوغ جسمی رسیده است، آهنگ رشد جسمی او سریعتر می گردد تغییرات جسمی نوجوان را غافلگیر کرده و موجب ایجاد اضطراب و استرس در آنها می شود، آموزش مهارت بهداشت جسمی و روانی، مهارت چگونگی مقابله موثر با استرس و اضطراب، رعایت مسائل بهداشتی، تغذیه و کنارآمدن با مسائل بلوغ لزوم آموزش مهارت خودآگاهی، ایجاد هویت جنسی، اخلاق جنسی، بهداشت جسم و روانی ضروری می باشد .

 

 

 

 

هر کس خودش را شناخت خدایش را شناخت . (مهارت خودآگاهی) علی(ع)

 

– نوجوان به تفکر صوری می رسد، آگاهی از زندگی، پیش بینی آینده،        تصمیم گیری، فرمول بندی و جستجو راه حل برای مسائل، توجه به ممکنات و آزمون فرضیه ها از مشخصه های تفکر صوری است لذا آموزش مهارت زندگی تصمیم گیری و مهارت زندگی حل مسئله را می طلبد ( مراد نژاد ، ۱۳۸۵ ) .

 

اصطلاح مهارتهای زندگی به گروه بزرگی از مهارتهای روانی ـ اجتماعی و بین فردی گفته می شود که می تواند به افراد کمک کند تا تصمیماتشان را با آگاهی اتخاذ کنند، بطور مؤثر ارتباط برقرار کنند، مهارتهای مقابله و مدیریت شخصی خود را گسترش دهند و می تواند  موجب زندگی سالم و بارآور  شود. مهارتهای زندگی می توانند ، اعمال شخصی و اعمال مربوط به دیگران و نیز اعمال مربوط به محیط اطراف را طوری هدایت کنند که به سلامت بیشتر منجر شوند و سلامت بیشتر یعنی آسایش بیشتر جسمانی، روانی و اجتماعی  ( یونیسف[۱] ، ۲۰۰۳ ) .

 

 

مهارتهای زندگی توانایی های روانی و اجتماعی برای رفتار سازگارانه و اثر بخش هستند که افراد را قادر می سازد تا بطور مؤثری با مقتضیات و چالش های زندگی روزمره مقابله کنند. آموزش این مهارتها موجب ارتقای رشد شخصی و اجتماعی، محافظت از حقوق انسانها و پیشگیری از مشکلات روانی ـ  اجتماعی می شود ( سازمان بهداشت جهانی[۲] ،

  • paya paya

پایان نامه : مهارت های زندگی

paya paya | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۸ ب.ظ | ۰ نظر

مهارت های زندگی

 

درباره مؤلفه های مهارتهای زندگی ، فهرستِ تعریف شده ای وجود ندارد. سازمانها و نظریه پردازان دیدگاه های مختلفی دارند و مهارتهای متفاوتی را جزء مهارتهای زندگی لحاظ کرده اند . یونیسف ( ۲۰۰۳ ) در آخرین طبقه بندی خود از مهارتهای زندگی سه طبقه کلی همراه با زیر طبقات آن را به صورت زیر ارائه می دهد :

 

۱- ارتباط و روابط بین فردی : که مهارتهای زیر را شامل می شود :

 

الف) مهارتهای روابطِ بینِ فردی : شامل مهارتهای ارتباط کلامی و غیر کلامی ،  گوش دادن فعال، بیان احساسات ، بازخورد دادن ( بدون سرزنش کردن ) و بازخورد گرفتن .

 

ب) مهارتهای مذاکره و نه گفتن: شامل مهارتهای مذاکره و مدیریت تعارض،      جرأت ورزی و توانایی نه گفتن .

 

ج) همدلی: شامل توانایی گوش دادن و درک نیازها و شرایط دیگران و بیان درک آن، به عبارت دیگر توانایی تجسم احساسات و نیازهای افراد دیگر.

 

د ) مشارکت و کار گروهی: شامل احترام قائل شدن برای کمکهای دیگران و تفاوتهای آنان . دستیابی به توانایی های شخصی خود و کمک به گروه .

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

ه)مهارتهای طرفداری کردن: شامل مهارتهای تأثیرگذاری و متقاعد کردن و مهارتهای انگیزشی.

 

۲- مهارتهای تصمیم گیری و تفکر انتقادی:

 

الف ) مهارتهای حل مشکل و تصمیم گیری : شامل مهارتهای جمع آوری اطلاعات ، ارزشیابی از پیامد اعمال آینده برای خود و دیگران ، تعیین راه حلهای ممکن برای مشکلات و مهارتهای تحلیلی در ارتباط با تأثیر ارزشها و نگرشهای خود و دیگران بر انگیزش .

 

ب ) مهارتهای تفکر انتقادی: شامل تحلیل تأثیرات رسانه ها و همسالان ،‌تحلیل نگرش ها، ارزشها، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات و عوامل تأثیرگذار بر آنها و شناسایی اطلاعات مرتبط و منابع اطلاعاتی.

 

 

 

۳- مهارتهای مقابله و مدیریت شخصی :

 

الف ) مهارتهایی برای افزایش منبع درونی کنترل : شامل مهارتهای تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس ، مهارتهای خود آگاهی[۱] ( آگاهی از حقوق خود ، نفوذ ارزشها ، نگرشها و نقاط قوت و ضعف خود ) ، مهارتهای تعیین هدف و مهارتهای ارزشیابی از خود و            خود کنترلی .

 

ب ) مهارتهای مدیریت احساسات : شامل مدیریت خشم ، کنار آمدن با غم و غصه ها و اضطرابها ، مهارتهای کنار آمدن با خسارت ، سوء استفاده و ضربات عاطفی .

 

ج ) مهارتهای مدیریت استرس : شامل مدیریت زمان ، تفکر مثبت و فنون آرمیدگی .

 

سازمان بهداشت جهانی ( WHO  )  در سال ۱۹۹۷ ( ترجمه فتحعلی لواسانی ، ۱۳۷۸) ، ۱۰ مهارت اصلی را بعنوان مهارتهای زندگی معرفی کرده وآنها را در ۵ طبقه زیر ارائه نموده  است :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ـ خود آگاهی ـ همدلی ۴ـ تفکر خلاق ـ تفکر انتقادی
۲ـ ارتباط ـ روابط بین فردی ۵ـ مقابله با هیجانات ـ مقابله با استرس
 ۳ـ تصمیم گیری ـ حل مسئله  

 

 

غیاث فخرایی( ۱۳۸۷ )  این ده مهارت را به صورت زیر تعریف می کند :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • مهارت خودآگاهی : توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس ها و انزجارها.
  • مهارت همدلی : یعنی توانایی درک زندگی دیگران و احترام به آنها .
  • مهارت برقراری رابطه ی مؤثر : توانایی افراد در در ابراز عقاید ، نظرها ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود و کمک خواستن از دیگران هنگام نیاز .
  • مهارت روابط بین فردی : این مهارت به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر با دیگران کمک می کند .
  • مهارت تصمیم گیری : این مهارت بیانگر توانایی افراد برای تصمیم گیری در مورد مسائل زندگی می باشد
  • مهارت حلّ مسئله : توانایی افرا برای حل مسائل زندگی به طور مؤثر را گویند .
  • مهارت تفکر انتقادی : تواناییی تحلیل اطلاعات و تجارب را گویند .
  • مهارت تفکر خلاق : توانایی بررسی راه حلّ های مختلف مساله و پیامدهای هر یک از آنها را گویند .
  • مهارت مقابله با هیجان ها : توانایی تشخیص هیجان ها در خود و دیگران و نشان دادن واکنش های مناسب نسبت به هیجان ها را گویند .
  • مهارت مقابله با استرس : این مهارت ، شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است .

خودآگاهی به معنای آگاهی نسبت به خصوصیاتِ شخصی و جنبه های مختلفِ شخصیتِ خویش است. افرادی که خودآگاهی بالایی دارند ، با خود آشنا هستند، قادر هستند واکنش های خود را در موقعیت های مختلف پیش بینی کنند، می دانند چه موقع عصبانی    می شوند، چه موقع بهتر یاد می گیرند، در برابر با افرادِ مختلف چه احساساتی به آنها دست  می دهد و نیز در هر لحظه چه احساسی دارند. این افراد می توانند احساساتِ خود را به راحتی نام گذاری کنند و شدت و ضعف آن را مشخص نمایند.  در لحظاتِ اضطراب و آشفتگی های عاطفی، می دانند چگونه خود را به آرامش برسانند و نیز به نقاطِ ضعف خود به خوبی آشنا هستند .

 

 

خودآگاهی، علاوه بر خودآگاهی شناختی، خودآگاهی عاطفی را هم شامل می شود؛ یعنی هنگامی که خودآگاهی، معطوف به عواطف و واکنش های احساسی فرد می شود . خودآگاهی عاطفی ، میزان آگاهی فرد از عواطف خود در هر لحظه است . افرادی که خودآگاهی عاطفی بالایی دارند ، واکنش های عاطفی خود را می توانند در شرایط مختلف پیش بینی کنند ، عواطف خود را می شناسند و می توانند آنها را نام گذاری کنند و نسبت به شدت و ضعف عواطفشان حساس هستند . این افراد قادرند علت بروز احساسات را تشخیص دهند و نیز بینِ احساس و عمل تمایز قائل شوند ( به نقل کردنوقابی ، ۱۳۸۴ ) .

 

مایر[۲] ( به نقل گلمن ، ترجمه بلوچ ، ۱۳۷۹ ) معتقد است که مردم به روش های مختلف با احساسات و عواطف خود کنار می آیند :

 

۱ ـ افراد خودآگاه :  اینگونه افراد از روحیات و خلق و خوی خویش آگاهند و وقوف کاملی بر زندگی احساسی خود دارند . روشِ پیش بینی آنها در مورد عواطف خود ممکن است دیگر ویژگی های شخصیتی آنها را تقویت کند . اینگونه افراد خود مختارانه عمل       می کنند و از حد و مرز خویش مطمئن هستند و از سلامت روانی خوبی برخوردارند و میل دارند ، دورنمای مثبتی از زندگی داشته باشند ، اندیشه های آنها در اداره کردن احساسات به آنها یاری می رساند .

 

۲ـ افراد در خود فرو رفته : این افراد ، اغلب اوقات گرفتارِ احساسات شده و راه گریزی از آن نمی یابند . افرادی بی ثباتند که آگاهی چندانی از عواطف خود ندارند و بی هیچ دورنمایی در احساسات خود غرق می شوند ، در نتیجه با این احساس که هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارند ، هیچگونه تلاشی به عمل نمی آورند که خود را از آن شرایط نامناسب روانی نجات دهند . آنها اغلب اوقات، احساس ناتوانی و در هم شکستگی می کنند و تصور می کنند که احساساتشان غیر قابل کنترل است .

 

 

 

۳ـ افراد تسلیم شده : این افراد در عین حالی که اغلب به احساسات خود ، آگاهی دارند ، اما باز هم تمایل دارند که همان روحیات را بپذیرند و بهمین دلیل سعی نمی کنند آنها را تغییر دهند .

 

همانطور که احساسات قوی می توانند در هنگام استدلال باعث آشفتگی شوند، فقدان آگاهی از احساس نیز می تواند ویرانگر باشد، بویژه هنگامی که بایستی تصمیمات مهمی اتخاذ شود. مثلاً به دنبال چه شغلی باشم، آیا همین شغل مطمئن را ادامه دهم یا آنرا با شغلی مخاطره آمیز اما جالبتر عوض کنم، چه کسی را برای ازدواج انتخاب کنم ، کجا زندگی کنم ، کدام آپارتمان یا خانه را بخرم و هزاران هزار تصمیمِ دیگر در زندگی . چنین تصمیماتی را نمی توان صرفاً به اتکاء عقل اتخاذ کرد،  بلکه باید از قدرت عواطف هم استفاده کرد

  • paya paya

پایان نامه روانشناسی در مورد انواع آگاهی از خود

paya paya | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر

انواع آگاهی از خود

 

۱ – خود فیزیکی : به تصوری که هر کس از ظاهر فیزیکی خود دارد گفته می شود. آیا از مشخصه های ظاهری خود راضی هستیم؟ یا احساس خوبی نداریم؟
مشخصه های ظاهری مانند (چهره، چاق و لاغر بودن، قد و تناسب اندام و ..)
۲ – خود جنسی : تصور یا برداشتی است که هر کس از هویت جنسی (مرد یا زن بودن) و تمایلات جنسی خود دارد .

 

۳ – خود اجتماعی : به تصوری که فرد از جایگاه اجتماعی خود دارد اطلاق می شود.
دیگران ما را چگونه می بینند؟ چگونه در گروه ها ظاهر می شویم؟ چه نقش هایی باید در اجتماع داشته باشیم ؟ پایگاه اجتماعی ما چگونه است؟ آیا کمرو و خجالتی یا فردی با نفوذ هستیم؟ دیگران با ما چگونه هستند؟ ما با دیگران چگونه هستیم ؟ و آیا …
۴ – خود معنوی : تصور شخص از اعتقاداتش است که معمولاً به زندگی و باورهای مذهبی او معنا می بخشد. مثلاً آیا به نیروی ماورای طبیعت اعتقاد داریم؟ آیا مذهبی هستیم ؟ آیا به زندگی پس از مرگ معتقد هستیم ؟ آیا …

 

۵ – خود تاریک : جنبه خاصی از خود است که در برگیرنده اسرار ماست. چون دوست نداریم فاش شود معمولاً انرژی زیادی برای نگهداریش مصرف می کنیم.

 

پایان نامه - مقاله - متن کامل

 

۶ – خود آرمانی : آن بخشی از ماست که می خواهیم به آن برسیم. دائم در این فکر هستیم که چگونه به نظرمی آییم؟ با نگاه به زندگی دیگران، خودمان را با آن ها مقایسه می کنیم ، سپس در ذهن خویش تصویری از خود می سازیم که دوست داریم آن باشیم، به آن خود آرمانی می گویند .

 

۷ – خود واقعی : درونی ترین بخش وجود ماست که آن را به خوبی می شناسیم ولی افراد محدودی از آن آگاه هستند. ممکن است آن را از دیگران پنهان کنیم، چون نگرانیم از این که اگر دیگران خود واقعی ما را بشناسند، ممکن است علاقه شان را به ما از دست بدهند ( رضایی ، ۱۳۸۷ ) .

 

 

 

 

 

۵  ۲ : عوامل مؤثر در رشد خودآگاهی

 

۱- پذیرش خود : خودمان را با تمام نقاط قوت و ضعفمان بپذیریم و دوست داشته باشیم. مسلماً عوامل متعددی در چگونگی پذیرفتن خود به همان شکل که هستیم نقش دارد. اما یکی از عوامل مؤثر، پذیرفتن اشتباهاتی است که از ما سر می زند.

 

۲- پذیرش دیگران : به معنای پذیرش انسانها به همان شکلی که هستند. با تمامی شباهت ها و تفاوت های بین فردی. به نظر می رسد دو عامل زیربنایی که تمامی تفاوت ها از آن نشأت می گیرند عبارتند از تفاوت های ژنتیکی و توارثی و محیطی که هیچ دو نفری را نمی توان کاملاً شبیه به هم پیدا کرد.

 

۳- قبول مسئولیت ها : با قبول مسئولیت ها شما گام بسیار مهمی در رشد اعتماد به نفس خود و رسیدن به خودآگاهی بیشتر برداشته اید. قبول مسئولیت و درگیر شدن با مسائل مربوط به آن باعث می شود که به نقاط قوت و ضعف خود بیشتر پی ببریم. یکی از بزرگ ترین این موانع ترس از شکست و اشتباه کردن است ( نوری قاسم آبادی و محمدخانی ، ۱۳۷۹ ) .

 

۴- فرصتی فراهم کنیم و سری به خودمان بزنیم و از خود سؤال کنیم که «من کیستم؟»

 

۵-  با اتکاء به خداوند بزرگ و پی بردن به قدرت لایزال الهی که منبع عظیم انرژی درونی است، خود را تقویت نماییم.

 

۶-  به این باور برسیم که در جهان هستی وجودی منحصر به فرد هستیم و توانایی هایی داریم که دیگران فاقد آنند.

 

۷-  بدانیم انسانیت ما در اعماق وجود ما نهفته است، آن ها را کشف کرده و در رفتارهایمان به کار گیریم.

 

۸-  سعی کنیم از خود تصویری مثبت، تصویر انسانی موفق و توانا داشته باشیم.

 

۹-  گاهی اوقات در تنهایی، با خود خلوت کرده و به رفتار و عملکردهای خود بیشتر بیاندیشیم.

 

۱۰-  مهمترین عامل موفقیت و شادکامی در زندگی، اعتقادی است که به خویشتن خویش داریم، سعی کنیم آن را کشف کنیم.

 

۱۱-  انسان ها همان گونه که می اندیشند، زندگی می کنند، پس مثبت بیاندیشیم.

 

۱۲-  شناخت علایق و تمایلات می تواند شوق به زندگی را در ما تزریق کند. برای شناخت آن ها در وجود خود تلاشی نماییم.

 

۱۳-  نقایص و معایب رفتاری، احساسی و عاطفی خود را شناسایی کنیم و در جهت رفع آن ها اقدام نماییم.

 

۱۴-  مراقب باشیم ! اگر نقاط قوت ما با غرور همراه باشد، جزیی از ضعف ما به شمار می رود.

 

۱۵-  گاهی با پناه بردن به سکوت می توانیم نداهای درونی خویشتن را بهتر بشنویم و به آگاهی عمیق تر نسبت به خود دست یابیم.

 

۱۶-  با مصاحبه با افراد نزدیک فهرستی از نقاط مثبت خود را به دست آوریم ( رضایی ، ۱۳۸۷ ) .

 

۶  ۲ : موانع رشد خودآگاهی

 

۱  ۶  ۲ :  توقعات و انتظارات بیش از حد

 

اولین علامت، توقعات نابه جا و بیش از حد خودخواهانه است. دومین علامت این است که بدون تلاش و کوششی، و برداشتن قدمی انتظاراتمان برآورده شود. سومین علامت تضاد بین توقعات و انتظارات ماست. یکی دیگر از اثرات مضر«توقعات نا به جا» احساس خستگی و تنبلی مزمن و دائمی است که فرد گاهی آن را بروز می دهد یا نمی دهد .

 

۲  ۶  ۲ : کمال طلبی

 

به افکار و رفتارهای خود تخریب گرایانه ای اشاره می کند که هدف آن نیل به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است که در آن صورت فرد به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن دارد ( امامی نائینی ، ۱۳۸۵ ) .

 

۳  ۶  ۲ : غرورها

 

متأسفانه ظاهراً اعتماد به نفس و غرورها شبیه یکدیگر است و انگار هیچ تفاوتی بین آنها نیست؟ می توان گفت که غرور احساس بدی است که به شدت انسان را آسیب پذیر و مستعد رنجش های بی جا می کند.

 

۷  ۲ : ویژگی های افراد خودآگاه

 

در اینجا به تعدادی از ویژگی های افراد خودآگاه اشاره می کنیم :

 

خصوصیات مثبت و توانایی و استعدادهای خود را می شناسند و به آنها افتخارمی کنند ، خصوصیات منفی و نقاط ضعف خود را می شناسند ، می پذیرند و در جهت اصلاح آنها تلاش می کنند ، موفقیتها و شکستهای خود را می شناسند، به موفقیت هایشان افتخار      می کنند و از شکست هایشان درس می گیرند ، به خود و دیگران احترام می گذارند ، برای رسیدن به اهداف خود تلاش می کنند ، مسئولیت اعمال و رفتار خود را می پذیرند    ( فتی ، موتابی ، محمدخانی وکاظم زاده عطوفی ، ۱۳۸۵ ) .

 

برای خود ارزش قائل هستند، از روحیه انتقادپذیری برخوردارند، اغلب از اندیشه ی مثبت نگری برخوردارند، از مشورت با افراد متخصص استقبال می کنند ، احساس خشنودی و رضایت خاطر زیادی دارند و …  ( امامی نائینی ، ۱۳۸۵ ) .

 

به ارزش ها و اعتقاداتشان آگاهی کامل دارند و از آن دفاع می کنند ، در مقابل فشار و ضربه های روانی و اجتماعی مقاومت بیشتری را از خود نشان می دهند ، به دنبال سرزنش و یا تحقیر دیگران نیستند، بلکه با دیگران در کمال احترام برخورد می کنند ، اغلب از اندیشه ی مثبت نگری برخوردارند و روحیه همکاری و مشارکت بالاتری دارند ( رضایی ، ۱۳۸۷ ) .

 

۸  ۲ : آموزش[۱]

 

به فعالیت های حرفه ای معلم آموزش گفته می شود .براون۲ و اتکینسن۳ ( ۱۹۹۱ ) آموزش را به عنوان ” فراهم آوردن فرصت هایی برای اینکه دانش آموزان بگیرند ” ( ص۲ ) تعریف کرده اندمعمولاً فعالیت هایی را که معلّم به قصد آسان کردن یادگیری در یادگیرندگان به تنهایی یا به کمک مواد آموزشی انجام می دهد آموزش می نامند . پس ، بنا به تعریف ، آموزش به فعالیت هایی گفته می شود که با هدف آسان ساختن یادگیری از سوی آموزگار یا معلم طرح ریزی می شود و بین آموزگار و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان می یابد . بنا به گفته ی استرانگ۴( ۲۰۰۶ ) ، ” بهترین ملاک اثربخشی معلمی هدایت دانش آموزان است ” ( ص ) . در واقع ، معلم ، از راه آموزش ، در تجارب یادگیری دانش آموزان دخل و تصرف می کند تا بر یادگیری آنان تأثیر بگذارد  ( سیف ، ۱۳۸۸ ) .

  • paya paya

تعریف یادگیری

paya paya | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر

تعریف یادگیری

 

هرگنهان[۱] و السون۲ ( ۱۹۹۷ ) گفته اند : یادگیری یکی از مهمترین زمینه ها در         روان شناسی امروز و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است  ( به نقل از سیف ، ۱۳۸۷ ) .

 

 

معروف ترین تعریفی که برای یادگیری ارائه شده ، عبارت است از : )) فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتاری که حاصل تجربه است )) . گانیه۳ یادگیری را تغییری می داند که در توانایی انسان ایجاد می شود و برای مدتی باقی می ماند و نمی توان آن را به سادگی به فرایندهای رشد و نمو نسبت داد ( سیف ، ۱۳۸۸ ) . گانیه بر فعالیت فرد یادگیرنده که منتج به یادگیری می شود تأکید دارد و می گوید وظیفه ی مربی فراهم آوردن شرایط مناسب برای افزایش احتمال کسب عملکرد خاص توسط یادگیرندگان است ( به نقل از بهرنگی ، ۱۳۸۰ ) . چنین تعریفی از یادگیری ، به معلمان نقش (( عامل تغییر )) می دهد . به دیگر سخن مربیان و معلمان مسئولیتی به عهده می گیرند که نتیجه ی آن ابتکار ، همکاری ، همیاری و سنجش است . نقش مدیریتی معلم که همراه با هدف باشد ، یادگیری را موفقیت آمیز خواهد کرد      ( احدیان و آقا زاده ، ۱۳۷۸ ) .

 

۴  ۹  ۲ : اصول یادگیری

 

یادگیری تاکتیک ها و راهبردهای فراوانی را شامل می شود ، برخی اصول عمومی و مفید یادگیری عبارتند از : ( احدیان ، آقازاده ، ۱۳۷۸ ) .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • یادگیری یک فرایند طبیعی است و چیزی نیست که فقط در یک فضای آموزشی رسمی انجام شود .
  • یادگیری هدفدار است و یک بازتاب نیست ، هدفی آگاهانه وجود دارد ، این انگیزه باید شناخته شود .
  • فراگیران باید فعال باشند نه منفعل ، افراد در یک محیط گرم و مشارکتی بهتر یاد می گیرند .
  • تکرار و تازگی حائز اهمیت است ، هر چه تکرار بیشتر صورت گیرد و هر چه عملکرد تازه تر باشد ، یادگیری عمیق تر خواهد شد . یادگیری مستلزم تمرین و ممارست است.
  • افراد با یکدیگر متفاوت اند . آنچه تدارک دیده می شود ، باید برای افرادی با توانایی ها ، استعدادها و تجربه های متفاوت باشد .
  • یادگیری باید خوشایند و لذت بخش باشد .
  • افرادی که یادگیری را ارزشمند می دانند ، بهتر از کسانی یاد می گیرند که به ارزش آن پی نبردنند .
  • یادگیری ناشی از فهم و درک ، کمتر فراموش می شود .
  • تقویت توان و ارائه بازخورد ضروری است . اگر به افراد بازخورد ارائه نشود ، در یادگیری مسئولیتی نخواهند داشت .
  • یادگیری ممکن است درست یا نادرست باشد . افراد عادات بد را نیز همانند عادات نیک فرا می گیرند .

 

 

 

 

۱۰  ۲  : نظریه های آموزشی و یادگیری

 

هنگامی که در یک رشته ی علمی ، یافته های پژوهشی افزایش پیدا کرد و به کمک آنها قوانین متعددی تدوین گردید شرایط لازم برای تولید یک نظریه ی علمی فراهم است . یک علم برای آن که به یافته ها ، فرضیه های تأیید شده ، و قوانین علمی خود نظم دهد و از پراکندگی آنها جلوگیری کند و نیز مسیر پژوهش های آینده را در حوزه ی علمی خود مشخص نماید نیاز به نظریه دارد . یک نظریه علمی را حداقل دارای دو فایده می دانند :         ۱ ) ترکیب یافتن تعداد زیادی مشاهده و ۲ ) راه گشایی برای پژوهش های بیشتر . جنبه دوم دسته بندی یا معنی دار کردن داده ها کارکرد اکتشافی نام دارد )) بنابراین نظریه سعی دارد قوانین مرتبط به هم را در یک رشته ی علمی ترکیب کند و قانون علمی کلی تری به دست دهد ( هرگنهان و السون ;   به نقل سیف ، ۱۳۸۷ ) .

 

نظریه های یادگیری ، یک رشته واقعیت های معتبر و پذیرفته شده ای هستند که با اصول تجربی و منطقی وابستگی دارند و به توضیح عوامل و پدیده های یادگیری می پردازند . نظریه های یادگیری برای مشاهده رویدادهای محیطی ، چارچوبی را فراهم می آورند و به عنوان پل هایی میان پژوهش و تعلیم و تربیت به کار می روند . یافته های پژوهشی بدون    نظریه ها چیزی بیش از مجموعه پراکنده ایی از داده ها و اطلاعات نخواهند بود . در واقع نظریه ها بازتابی از پدیده های محیطی به شمار می آیند و با فرضیه های جدید سر و کار پیدا می کنند که می توان به گونه ای تجربی به آزمایش آنها پرداخت  ( پارسا ، ۱۳۷۸ ) .

 

مهمترین نظریه های یادگیری عبارتند از :

 

۱  ۱۰ ۲ :  نظریه های رفتارگرایی [۲]

 

الف ) نظریه ی بازتابی پاولف۲

 

در نظریه ی بازتابی پاولف ، مجاورت یک محرک با محرک دیگر و اختصاص پاسخ یکی از آنها به دیگری بر اثر تکرار ، یک دگرگونی پدید می آورد و موجب یادگیری         می شود . به این جهت نظریه ی بازتابی را یادگیری محرک – محرک نیز نامیده اند . در این نظریه ، تقویت کننده ، محرک اصلی است که همراه محرک شرطی می آید و به دوام و استمرار رفتار اثر می بخشد . تعمیم محرک هنگامی نمودار می گردد که وقتی موجود زنده نسبت به شخصی ، شیئی یا امری شرطی شد نسبت به موارد مشابه هم همان پاسخ را می دهد . در صورتی که در تخصیص محرک در میان محرک های مشابه ، فقط به یکی از آنها ، نه به همه ، پاسخ داده   می شود . پاولف در نظریه ی بازتابی خود به تفاوت های فردی آزمودنی ها پی برد که خود یک برداشت مهم تربیتی به شمار می آید . همچنین در این نظریه می توان با واکنش های هیجانی همچون علاقه مندی و بی علاقگی ، یا عشق و نفرت ، نگرش مثبت و منفی یا مساعد و نامساعد نسبت به معلّم ، تحصیل علم ؛ دانش و مواد درسی به وجود آورد     ( پارسا ، ۱۳۷۸ ) .

 

 

 

 

 

 

 

 

  ۳- Gogne ۱- Hergenhahn
    ۲- Olson

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    ۱- behaviorism
    ۲- Pavlov

 

  • paya paya

واتسون ، پیشرو نظریه ی رفتارگرایی است . وی به نظریه ی بازتابی پاولف علاقه فراوان داشت امّا رفتارگرایی را نه تنها به یک رشته فرایندهای بازتابی ، بلکه به یادگیری و       ویژگی های شخصیتی گسترش داد . واتسون پژوهش های خود را به جنبه های مشهود زندگی اختصاص داد تا بتواند رفتار را به نحوی آشکار ، بررسی و ارزیابی کند . به اعتقاد واتسون ، روان شناسی برای این که به صورت علم درآید ، به موضوعی نیاز دارد که به گونه ای با ثبات قابل اندازه گیری باشد و آن موضوع رفتار است  ( هرگنهان و السون ، ۱۹۹۷ ، ترجمه ی سیف ، ۱۳۸۷ ) .

 

 

واتسون یادگیری را بر اساس نظریه و نظام پاولف توصیف می کرد که محرکی بر اثر همراه شدن با محرک دیگر در نتیجه تکرار ، آن پاسخ را به خود اختصاص می دهد . به عبارت دیگر محرک طبیعی یا محرک غیرشرطی که پاسخ طبیعی را به دنبال دارد ، در اثر همراهی با محرک شرطی و در نتیجه تکرار باعث بروز همان پاسخ خواهد شد                          ( پارسا ، ۱۳۷۸ ) .

 

ج ) نظریه شرطی شدن عامل اسکینر[۲]

 

نظریه ی شرطی شدن عامل به وسیله ی اسکینر در اواخر نیمه اول قرن بیستم مطرح گردید . اعتقاد او بر این بود که روان شناسی باید علم رفتار مشهود باشد و وی یادگیری را به صورت تغییر در احتمال وقوع رفتار تلقی می کرد که در بیشتر موارد این تغییر در نتیجه ی شرطی شدن عامل ، پدید می آمد . شرطی شدن عامل به آن گونه آموختنی هایی اطلاق      می شود که احتمال وقوع پاسخ آنها بیشتر باشد . منظور از عامل یک رشته رفتاری است که موجود زنده درباره ی امری انجام می دهد . نظر اسکینر در رابطه با شرطی شدن عامل بر این است که رفتار باید پیش از محرک یا تقویت کننده قرار گیرد ، نه پس از آن . زیرا بر اثر رفتار است که پاداش حاصل می شود . تقویت عامل ، در بهبود و پیشرفت رفتار مؤثر است . از این راه یک رشته حرکاتی انجام می شود که بر اثر تقویت عامل ، احتمال تکرار این حرکات افزایش می یابد . رویکرد رفتارگرایی برای مدت پنج دهه عرصه ی تعلیم و تربیت را تحت تأثیر قرار داد . توجه به رفتاربیرونی به پیدایش روش های خاصی در مدیریت کلاس ، یادگیری و یاددهی ، سنجش و ارزشیابی ، برنامه درسی و شیوه نگاه به دانش آموز و معلم منجر شد  ( پارسا ، ۱۳۷۸ ) .

 

۲  ۱۰  ۲ :  نظریه های شناخت گرایی

 

برای نظریه پردازان شناختی یادگیری کسب و بازسازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره می شوند . نظریه های شناختی براین باور تأکید می کنند که یادگیری یک فرایند درونی است که ممکن است به صورت تغییر فوری در رفتار آشکار ظاهر نشود . به سخن دیگر ، نظریه پردازان شناختی معتقدند که یادگیری به صورت توانایی هایی در فرد ایجاد و در حافظه ی او ذخیره می شود ، و هر وقت که بخواهد – چه بلافاصله پس از یادگیری چه بعد از گذشت زمان – می تواند آن توانایی ها را مورد استفاده قرار دهد . ویژگی دیگر نظریه های شناختی این است که ، به خلاف نظریه های رفتاری که بر نقش محیط در تغییر رفتار و یادگیری تأکید می کنند ، برای یادگیرنده در ایجاد یادگیری نقش مهم تری قائل اند  ( سیف ، ۱۳۸۷ )

 

به باور روان شناسان شناختی ، یادگیرنده در نتیجه ی یادگیری ، در ذهن یا حافظه ی خود یک ساخت شناختی تشکیل می دهد که در آن اطلاعات مربوط به رویدادهای مختلف نگه داری می شوند و سازمان می یابند . بنابراین از نظر این روان شناسان ، یادگیری ایجاد تغییر در رفتار نیست ، بلکه ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی است .

 

مهمترین نظریه های شناختی عبارتند از :

 

الف ) نظریه ی یادگیری گشتالت[۳]

 

بنیانگذار روان شناسی گشتالت دانشمند آلمانی ماکس ورتایمر[۴] است که ، همزمان با فعالیت های رفتارگرایان در آغاز قرن بیستم میلادی ، درباره ی مسائل مربوط به یادگیری و ادراک به پژوهش و نظریه پردازی پرداخت .

 

یادگیری در روان شناسی گشتالت عبارت است از بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان یک کل یکپارچه ، و آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیل دهنده ی موقعیت یادگیری حاصل می شود . بنابراین ، عنصر اصلی یادگیری در روان شناسی گشتالت رسیدن به بینش است  ( سیف ، ۱۳۸۷ ) .

 

به عقیده روان شناسان گشتالت ، بینش نقش بنیادی و پر اهمیتی را در یادگیری به عهده دارد . زیرا یادگیری عبارت است از یافتن بینش های جدید یا تغییر در بینش های گذشته است. بینش هنگامی حاصل می شود که فرد برای نیل به هدف هایش ، نه تنها راه های جدیدی را برای استفاده از عوامل محیطی خود بیابد ، بلکه در کاربرد امکانات بدنی خود نیز وضع تازه ای پیش گیرد . در واقع یادگیری در روان شناسی گشتالت به مفهوم یافتن بینش و معنای جدیدی است که امری اکتسابی به شمار می آید . یکی از انتقادهایی که به روان شناسی گشتالت وارد می کننند ، این است که در موارد بسیاری یادگیری بدون حصول بینش صورت می گیرد ، چنان چه اغلب شاگردان ، بی آن که بینشی داشته باشند ، جدول ضرب را به خوبی              می آموزند. امّا پاسخ روان شناسان گشتالت به این ایراد ، این است که گرچه بعضی از یادگیری ها به نظر مکانیکی می رسند ، امّا در واقع چنین نیست . جدول ضربی را که شاگرد به ظاهر طوطی وار آموخته است ، شاید در نتیجه ی بینش شاگرد بر اثر طرح رابطه و نظم و ترتیبی باشد که میان اعداد و ارقام به وجود آمده است  ( پارسا ، ۱۳۷۸ )

 

 

 

 

 

 

 

    ۱- Watson

 

 

 

 

  • paya paya

نظریه ی آموزشی و یادگیری معنی دار کلامی آزوبل

paya paya | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۶ ب.ظ | ۰ نظر

نظریه ی آموزشی و یادگیری معنی دار کلامی آزوبل

 

یکی دیگر از نظریه های شناختی که با یادگیری آموزشگاهی ارتباط نزدیکی دارد نظریه ی یادگیری معنی دار کلامی است . واضع این نظریه دیوید آزوبل[۱] ( ۱۹۶۳ ، ۱۹۶۸ ، ۱۹۷۸ ) روان شناس آمریکایی است . در نظریه ی آزوبل همانند سایر نظریه های شناختی ، ساخت شناختی و تغییراتی که بر اثر یادگیری در آن صورت می گیرد اساس یادگیری را تشکیل می دهند . در این نظریه ، ساخت شناختی عبارت است از مجموعه ای از اطلاعات ، مفاهیم ، اصول ، و تعمیم های سازمان یافته ای که فرد قبلاً در یکی از رشته ها دانش آموخته است . به طور کلی ، ساخت شناختی بر دانش کلی فرد در یک زمینه ی به خصوص علمی و تحصیلی دلالت می کند . بنا به این نظریه ، ساخت شناختی هر فرد به صورت یک هرم فرضی درست شده است که در آن کلی ترین مسائل و مفاهیم در رأس هرم قرار دارند ، و مفاهیم و مطالبی که از کلیت و جامعیت کمتری برخوردارند در میانه ی هرم ، و بیشترین مقدار اطلاعات جزئی و دانش واقعیت های مشخص در قاعده ی این هرم واقع اند . در این هرم یا سلسله مراتب ساخت شناختی ، هر مطلب از مطالبی که پایین تر از آن قرار دارند کلی تر ، انتزاعی تر ، و خلاصه تراست . وقتی که اطلاعات و یادگیری های فرد در یک زمینه ی تحصیلی به میزان قابل ملاحظه ای گسترش یابد منجر به ایجاد یک چنین هرم ساخت شناختی می شود . در نظریه ی آزوبل ، یادگیری زمانی معنی دار می شود که بین مطالب تازه و مطالب قبلاً آموخته شده ارتباط برقرار شود . به عقیده ی آزوبل ، برای اینکه درس معلم ، موفقیت آمیز باشد ، نخستین کاری که باید انجام گیرد ، پی بردن به ساخت شناختی یادگیرندگان است . که نتیجه ی کنجکاوی ، علاقه و ادراک یادگیرنده است . در واقع اگر برنامه های درسی به گونه ای تنظیم شوند که موفقیت شاگردان را در بر داشته باشند ، خود ، عاملی کار ساز و درونی برای پیشرفت یادگیری به شمار می آیند و یادگیرنده را به آموختن بیشتر مشتاق        می سازند  ( سیف ، ۱۳۸۷ ) .
پایان نامه

 

در نظریه ی آموزشی آزوبل به معلمان توصیه می شود که پیش از شروع تدریس درس جدید از حیث وجود ساخت شناختی لازم برای جذب مطالب جدید مطمئن شوند . معلّم باید اطلاعاتی را که برای جذب مطالب جدید لازم اند در ذهن دانش آموزان فعال کند . بدین ترتیب دانش آموزان قادر خواهند بود درس جدید را به اطلاعات قبلی خود پیوند دهند و به یادگیری معنی دار دست یابند .

 

آزوبل برای رسیدن به این هدف ، یعنی آماده سازی ساخت شناختی برای جذب مطالب تازه ، استفاده از پیش سازمان دهنده ، را پیشنهاد می کند . بنابراین ، در نظریه ی آموزشی آزوبل همواره به معلّمان تأکید می شود که اطلاعات جدید را بدون مقدمه ارائه نکنند بلکه ابتدا جایگاه و محل اسقرار آنها را در ذهن یادگیرنده ، یعنی ساخت شناختی او در آن زمینه ، تعیین کنند ، سپس به ارائه اطلاعات تازه بپردازند . معلّم باید تلاش کند مفهوم یا آموخته ای را در مجموعه ی یادگیری های قبلی دانش آموزان و دانشجویان پیدا کند تا بتواند مطالب درسی جدید را به آنها متصل نماید . بدین ترتیب مهم ترین اصل آموزشی نظریه ی آزوبل این است : از آموخته های قبلی یادگیرندگان تان در مورد مطلب درسی جدید اطلاع حاصل کنید ، سپس آنها را سازمان دهید و آگاهانه و آشکارا درس جدید را به آنها پیوند بزنید . تنها در چنین شرایطی است که یادگیری ایجاد شده یک یادگیری معنا دار خواهد بود                                ( کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

ج ) نظریه ی آموزشی برونر

 

در نظریه ی برونر] ۱۹۶۰ [معلّم نباید با روش آموزش مستقیم به انتقال دانش و معلومات به یادگیرندگان بسنده کند ، بلکه باید کلاس را به گونه ای سازمان دهد که یادگیرندگان از طریق ارتباط فعال خود با موضوع درسی یاد بگیرند ؛ یعنی باید آنان را تشویق و تحریک کند تا به تجربه و آزمایش دست بزنند و از این راه دانشی عملی برای خود کشف نمایند . برونر ]۱۹۶۶[ در دفاع از نظریه ی خود گفته است : (( ما به آموزش یک موضوع    می پردازیم ، نه به این خاطر که کتابخانه های کوچک زنده درباره ی آن موضوع تولید کنیم ، بلکه برای این منظور که شاگردان را به تفکر واداریم … تا موضوعات را آن گونه که     تاریخ دانان آن را می بینند ببینند ، و برای این منظور که در فرایند دانش اندوزی شرکت کنند. دانستن یک فرایند است نه یک فرآورده )) ]ص ۷۲ [ .

 

برونر معتقد است که هر نظریه ی آموزشی باید حداقل دارای چهار خصوصیت اصلی باشد که عبارتند از : آمادگی[۲] ، سازماندهی۲ ، تسلسل۳ و تقویت۴ . بدین ترتیب ، نظریه ی آموزشی برونر دارای چهار مرحله مطابق با چهار خصوصیت ذکر شده است . ( کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

د ) نظریه ی یادگیری اجتماعی بندورا

 

نظریه ی شناختی اجتماعی یا نظریه ی یادگیری مشاهده ای که واضع آن آلبرت بندورا[۳] است ، هم عوامل محیطی بیرون از انسان و هم عوامل شناختی درون او را در کنترل رفتار مؤثر می داند . بندورا ( ۱۹۷۷ ) می گوید : (( از دیدگاه یادگیری اجتماعی ، مردم نه به وسیله ی نیروهای درونی رانده می شوند و نه محرک های محیطی آنان را به عمل سوق می دهند ، بلکه کارکردهای روان شناختی بر حسب یک تعامل دو جانبه بین شخص و عوامل تعیین کننده محیطی تبیین می شوند )) ( به نقل سیف ، ۱۳۸۴ ) . به طور دقیق تر ، بندورا می گوید که شخص ، محیط و رفتار شخص بر هم تأثیر و تأثر متقابل دارند و هیچ کدام از این سه جزء را نمی توان جدا از اجزای دیگر به عنوان تعیین کننده رفتار انسان به حساب آورد . در نظریه ی یادگیری اجتماعی بندورا ، گفته می شود که یادگیرنده از طریق مشاهده رفتار دیگران به یادگیری می پردازد و این یادگیری در چهار مرحله : ۱- مرحله ی توجه ۲ – مرحله ی به یادسپاری ۳ – مرحله ی بازآفرینی و ۴ – مرحله ی انگیزشی یا تقویتی صورت می گردد          ( سیف ، ۱۳۸۴ ) .

 

 

 

 

    ۱- David Ausubel

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • paya paya

نظریه ی خبرپردازی یادگیری

 

یکی دیگر از نظریه های شناختی یادگیری نظریه ی خبرپردازی یا پردازش اطلاعات است . در نظریه های خبرپردازی فرایندهای یادگیری ، یادسپاری و یادآوری در ارتباط با یکدیگر مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرند . بنابراین نظریه ، ابتدا محرک های محیطی ، مانند نور ، صدا ، حرارت ، بو و غیره به وسیله ی گیرنده های مختلف چون : چشم ، گوش ، پوست ، بینی و غیره دریافت می شوند و برای مدتی کوتاه ( حدود یک تا سه ثانیه ) در   حافظه ی حسّی ذخیره می گردند . ما از طریق فرایند توجه و ادراک از وجود این محرک ها آگاه می شویم . بخشی از این اطلاعات که بر اثر توجه به صورت الگوهای تصویر ذهنی ، صداها ، یا معانی رمز گردانی می شوند و وارد حافظه ی کوتاه مدت می گردند . اطلاعات وارد شده  به حافظه ی کوتاه مدت ، برای حدود ۱۵ تا ۳۰ ثانیه ذخیره می شوند . بخشی از این اطلاعات با اطلاعات یادگرفته شده قبلی ارتباط برقرار می کنند ، به حافظه ی دراز مدت انتقال می یابند و مابقی با اطلاعات جدید جانشین می شوند . اطلاعات وارد شده  به حافظه ی درازمدت به صورت مواد سازمان یافته در می آیند که برای مدت های طولانی ، حتی برای تمام عمر در آن جا باقی می مانند . اطلاعات موجود در حافظه ی درازمدت در صورت لزوم به حافظه ی کوتاه مدت بازگشت می نمایند و شخص بر اساس آنها پاسخ می دهد شواهد حاکی است که اطلاعات موجود در حافظه ی درازمدت هرگز از بین نمی روند ، بنابراین ما زمانی که مطلبی را به یاد نمی آوریم ، نشانه ها یا سر نخ های بازیابی لازم را در اختیار نداریم   ( سیف ، ۱۳۸۴ ) .

 

 

ی ) نظریه ی آموزشی بلوم

 

این نظریه که به آن نظریه ی آموزشگاهی نیز گفته می شود توسط بنجامین . اس . بلوم[۱] ]۱۹۸۲؛ترجمه ی سیف ، ۱۳۷۴[ پیشنهاد شده است . در این نظریه تلاش شده که از مزایا و نقاط قوت آموزش انفرادی یا آموزش تک شاگردی برای افزایش کیفیت آموزش گروهی استفاده شود . یکی از نقاط قوّت آموزش انفرادی توجه به ویژگی های یادگیرنده و متناسب کردن روش و سرعت آموزشی با آنهاست . در آموزش انفرادی معلّم از ویژگی های تنها شاگرد خود اطلاع کامل دارد . آموخته های قبلی ، سبک یادگیری و میزان علاقه ی او را به موضوع درسی می داند . معلّم در جریان تدریس نسبت به میزان یادگیری شاگردش و سطح شناختی آن حساس بوده و قادر است آگاهانه سرعت ارائه ی مطالب را کم یا زیاد کند ، از روی مطلبی سریع تر بگذرد و یا توضیح بیشتری برای آن بدهد و کج فهمی های شاگردش را تشخیص دهد . معلم در آموزش انفرادی کاملاً در جریان فرایند یادگیری دانش آموز قرار دارد . در مقابل ، عدم امکان شناخت تفاوت های فردی و رسیدگی به ویژگی های فردفرد یادگیرندگان از مشکلات بزرگ آموزش گروهی است .

 

 

فرض زیربنایی نظریه ی آموزشگاهی بلوم این است که اگر شرایط مناسب آموزشی فراهم شوند و برای یادگیری هر دانش آموز زمان کافی در نظر گرفته شود ، همه یا تقریباً   همه ی یادگیرندگان می توانند همه یا تقریباً همه ی هدف های آموزشی یک درس را بیاموزند ]بلوم ، ۱۳۷۴[ . بدین ترتیب ، اگر روش آموزشی معلم تفاوت های فردی          دانش آموزان را در نظر گرفته باشد هر دانش آموز از شرایط آموزشی برخوردار می شود که با شرایط یادگیری او هماهنگ است و بنابراین میزان یادگیری همه ی دانش آموزان به حداکثر می رسد ( کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

۳  ۱۰  ۲ :  نظریه ی ساخت گرایی یا سازندگی

 

در نظریه ی ساختن گرایی ، فرایند کسب دانش شامل استفاده از اطلاعات پراکنده به عنوان سنگ بناهای دانش و استخراج دانش تازه از میان آنهاست . اعتقاد پیروان نظریه ی سازندگی آن است که یادگیرندگان بر اساس تجارب شخصی خود ، دانش ( مفاهیم ، اصول ، فرضیه ها ، تداعی ها و غیره ) را می سازند و این کار را به طور فعال انجام می دهند . بنابراین می توان گفت که سازندگی ” به آن دیدگاه گفته می شود که بر نقش فعال یادگیرنده از درک و فهم و معنی بخشیدن به اطلاعات تأکید می کند . ” به عبارت دیگر ، دیدگاه سازندگی معتقد است که یادگیری معنی دار زمانی رخ می دهد که یادگیرندگان از اندیشه ها و تجارب خود تفسیرهای شخصی به عمل می آورند . نظریه ی سازندگی بر پایه ی       پژوهش های بارتلت[۲] ، روان شناسان گشتالت ، پیاژه۲ ، برونر۳ ، ویگوتسکی۴ و نیز فلسفه ی پرورشی جان دیوئی استوار است . آموزش بر اساس نظریه ی ساختن گرایی ، مبتنی بر تحقیقات و مطالعات جدید درباره ی مغز انسان و رابطه ی آن با یادگیری است . نظریه ی ساختن گرایی معتقد به حذف برنامه های درسی یکدست و استاندارد است و به جای آن  برنامه هایی را توصیه می کند که ویژگی و اصول ساختن گرایی را داشته باشد و با پیش  دانسته های دانش آموزان سازگار و منطبق باشد . همچنین این نظریه در سراسر فرایند یادگیری بر مهارت در حلّ مسئله ، تفکر انتقادی ، تجزیه و تحلیل موضوع ، ترکیب و ارزشیابی تأکید    می کند . در نظریه ی ساختن گرایی ، معلّمان راهبردهای آموزشی متناسب با نیاز و پیش دانسته های  دانش آموزان انتخاب می کنند آنان دانش آموزان را ترغیب و راهنمایی می کنند  که خودشان اصول و قواعد را کشف و به طور فعال درباره ی موضوعات بحث کنند و سرانجام به معنی و درک شخصی دست یابند . از دیگر راهبردهای آموزشی که ساختن گرایان  ارائه می دهند ، عبارت است از : تمرین کردن و پرداختن به فعالیت های مناسب ، به کارگیری آموخته ها در عرصه عمل ، همکاری و مشارکت دانش آموزان در امور آموزشی و سرانجام دسترسی به منابع و بهره گیری از آنها  ( صفوی ، ۱۳۸۲ ) .

 

دنیای یادگیری پیوسته در تغییر و تحول است . تحولات مربوط به یادگیری و چگونگی یادگیری در محیط های رسمی نظیر مدرسه ، دانشگاه و غیره متأثر از پژوهش های متخصصان حوزه های مختلف از قبیل روان شناسی ، جامعه شناسی ، گروه شناسی ، علم مغزی و     عصب شناسی صورت می گیرد . پژوهشگران علوم روان شناسی ، به ویژه روان شناسان یادگیری ، یافته های بسیار چشمگیر و حیرت انگیزی را درباره ی یادگیری گزارش می کنند . هر یک از یافته ها با وجود آن که نشان دهنده ی رهنمودهای اثربخش برای سازماندهی فعالیت های یادگیری اند ، در عین حال نشانگر پیچیدگی فعالیت یادگیری هم می باشند . به هر روی هر اندازه در این زمینه کوششش شود ، چشم اندازهای روشن تری در پیشاپیش دیدگاه آموزشگران گشوده خواهد شد تا بتوانند سنجیده عمل کنند .

 

 

 

 

    ۱- Benjamin . Bloom

 

  • paya paya

فایل پایان نامه : الگوهای آموزشی

paya paya | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

الگوهای آموزشی

 

برای طراحی آموزشی یا برنامه ریزی آموزشی الگوهای مختلفی موجودند . به طور کلی ، می توان آنها را بر اساس نظریه های روان شناسی یادگیری و روان شناسی پرورشی به دو دسته تقسیم کرد . یک دسته از الگوهای طراحی آموزشی بر این فرض استوارند که’’ رفتارها ، دانش ها ، و باورهای مشخصی وجود دارند که باید آموخته شوند ، و راهبردها یا شرایط آموزشی متفاوتی موجودند که هر یک برای بخشی از آن هدف ها ، دانش ها ، و باورها مناسب ترند . هم نظریه های رفتاری و هم نظریه های شناختی برای این دسته از الگوها مثالهایی به دست داده اند “دسته ی دوم الگوهای آموزشی”  برای سازمان دادن محیط های آموزشی که دانش آموزان را به هنگام حل مسئله و دست یابی به فهمیدن های خود حمایت کنند توصیه هایی به دست می دهند . این الگوها معمولاً به دیدگاه های سازنده گرایی مربوط به یادگیری کلاس درس – مانند یادگیری مبتنی بر مسئله – وابسته اند “ ( فتسکو و مککلور ، ۲۰۰۵ ، به نقل سیف ، ۱۳۸۸ ) .

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

اصولاً برای اجرای هر برنامه ای لازم است که ابتدا چهارچوب و خط مشی کلی  فعالیت ها مشخص شود و سپس اجرا و وسایل و امکانات مورد لزوم برای فعالیت و تحقق هدف های آموزشی تعیین و انتخاب گردند  ( شعبانی ، ۱۳۸۷ ) .

 

الگو یا مدل ، معرف فعالیت های کلی آموزشی معلم است که جهت گیری فلسفی و روان شناختی او را نسبت به آموزش و یادگیری نشان می دهد . هر الگوی آموزشی دارای یک مبنای نظری است که دلیل ایجاد آن را توضیح می دهد . همچنین هر الگو از یک  پشتوانه ی پژوهشی قوی نیز برخوردار است که قابلیت اجرا و کارآیی آن را در کلاس درس و سایر محیط های آموزشی توجیه می کند . علاوه بر این ، الگوهای آموزشی از قابلیت انطباق برخوردارند و می توانند با سبک های یادگیری دانش آموزان و با برنامه های درسی متفاوت انطباق یابند . بنابراین ، دارا بودن مبنای نظری قوی ، پشتوانه ی پژوهشی محکم ، و قابلیت انطباق با شرایط متفاوت یادگیری ، ویژگی اصلی الگوهای آموزشی هستند که از آنها می توان برای ارزشیابی از یک الگو و یا مقایسه با سایر الگوها استفاده کرد  ( کرد نوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

پایان نامه ها

 

که در زیر به تعدادی از این الگوها می پردازیم .

 

۱  ۱۱  ۲ :  الگوهای خبرپردازی

 

روان شناسی خبرپردازی شامل مجموعه ای نظریه است که وجه اشتراک همه ی آنها این است که یادگیری انسان یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می دانند . این نظریه ها به مطالعه ی راههایی می پردازند که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب ، ذخیره ، و یادآوری می کنند و آن را مورد استفاده قرار می دهند . در روانشناسی خبرپردازی فرایندهای خبرپردازی در انسان با فرایندهای خبرپردازی در کامپیوتر ( رایانه ) شبیه دانسته شده اند          ( سیف ، ۱۳۸۴ ) .

 

این رویکرد به مطالعه ی راه هایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب ، ذخیره ، و یادآوری می کنند و آن را مورد استفاده قرار می دهند . در روان شناسی خبرپردازی ، فرایند خبرپردازی یا پردازش اطلاعات در انسان با فرایندهای مشابه در کامپیوتر شبیه دانسته شده اند . الگوی خبرپردازی سعی دارند شرایطی را برای دانش آموز فراهم کنند تا او بتواند اطلاعات را گردآوری کند ، بر آنها مسلط شود و آنها را پردازش نماید . تمرکز این الگوها بر رشد کارکردهای شناختی دانش آموز مانند توجه ، حافظه ، تفکر ، و استدلال است  (جویس و همکاران ، ۲۰۰۴ ؛ به نقل کرد نوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

۲  ۱۱  ۲ : الگوهای اجتماعی

 

الگوهای اجتماعی به روابط بین فرد و جامعه تأکید دارند . آنها عقاید مربوط به یادگیری و جامعه را با یکدیگر ترکیب می کنند . تمرکز این الگو بر بهبود توانایی دانش آموزان برای ارتباط برقرار کردن با دیگران ، درگیر شدن در فعالیت های آزاد منشانه ، و کارکردن در جامعه به طور کارآمد است . مشارکت و همیاری کلید اصلی الگوهای اجتماعی است و ارائه مطالب درسی عمیقاً در درون تعامل های اجتماعی مشارکت کنندگان پنهان است. در این الگوها تشکیل انجمن های یادگیری توصیه شده است و یادگیری تنها از طریق همیاری ، تعامل و مشارکت در فعالیت های گروهی انجام پذیر است ( الیوت  ، ۲۰۰۵ ؛ به نقل کردنوقابی ، ۱۳۸۶).

 

 

 

۳  ۱۱  ۲ : الگوهای فردی

 

جویس و همکاران [۲۰۰۴] اهداف الگوهای فردی را بدین صورت بیان کرده اند : اول افزایش سلامت روانی و عاطفی دانش آموزان . دوم گسترش آن بخش از آموزش و پرورش که از نیازها و آرزوهای دانش آموزان یا دانشجویان نشأت گرفته است . و سوم رشد انواع خاصی از تفکر کیفی .

 

در الگوهای فردی تأکید بر رشد مفهوم خود یا خودپنداره ی افراد است . که به یادگیرنده کمک می کند با دیگران و محیط اطراف خود روابط بارآورتر برقرار کند [رابرتسون و لانگ ، ۱۹۹۱]. الگوهای فردی تلاش می کنند نظام آموزش و پرورش را طوری شکل دهند که باعث شود یادگیرنده به درک بهتری از خود برسد ، مسئولیت بیشتری درباره ی رشد و پرورش خود بپذیرد ، و یاد بگیرد که از رشد فعلی اش فراتر رود و برای رسیدن به یک زندگی بهتر ،  قوی تر ، حساس تر ، و خلاق تر شود .

 

۴  ۱۱  ۲ : الگوهای نظام های رفتاری

 

تأکید الگوهای مبتنی بر نظام های رفتاری بر تغییرات آشکار در رفتار یادگیرنده است . مفاهیم موجود در نظریه های رفتارگرایی مانند کنترل محرکی ، تعمیم و تمیز ، خزانه های پاسخ ، جانشین سازی ، تقویت کننده ها و برنامه های تقویت ، مشاهده ، الگودهی و تمرین عناصر مشترک الگوهای رفتاری هستند [الیوت ، ۲۰۰۵ ] .

 

۵  ۱۱  ۲ : الگوی آموزشی سازندگی

 

اعتقاد پیروان سازندگی آن است که یادگیرندگان بر اساس تجارب شخصی خود ، دانش   ( مفاهیم ، اصول ، فرضیه ها ، تداعیها و غیره ) را می سازند و این کار را به طور فعال انجام می دهند بنابراین می توان گفت که سازندگی ” به آن دیدگاه گفته می شود که بر نقش فعال یادگیرنده از درک و فهم و معنی بخشیدن به اطلاعات تأکید می کند . ” به عبارت دیگر ، دیدگاه سازندگی معتقد است که یادگیری معنی دار زمانی رخ می دهد که یادگیرندگان از اندیشه ها و تجارب خود تفسیرهای شخصی به عمل می آورند  ( سیف ، ۱۳۸۴ ) .

 

۱۲  ۲ : راهبردهای آموزشی

 

راهبردهای آموزشی رویکرد معلم را در رسیدن به هدف های آموزشی تعیین می کنند . اینکه معلم به چه طریقی قصد دارد شاگردانش را به هدف های آموزشی برساند راهبرد او را مشخص می کند . که عبارتند از :

 

۱ ۱۲  ۲ : آموزش مستقیم ( معلّم محور )

 

آموزش مستقیم[۱] ، آموزشی ساختاری شده ، منظم ، و مهارت مدار است . در این روش آموزشی معلم بیشترین نقش را در سازماندهی و هماهنگ کردن فعالیت های آموزشی دارد . اگر چه فرصت هایی برای فعالیت مشترک معلم و دانش آموز در زمینه ای مختلف وجود دارد ، اساساً این نوع آموزش معلم مدار است  ( اسلاوین ، ۱۹۹۱ ؛ به نقل شعبانی ، ۱۳۸۶ ) .

 

ادانل ، ریو ، و اسمیت ( ۲۰۰۷ ) از آموزش مستقیم تعریف زیر را به دست داده اند : “یک شکل نظام مند آموزش که برای تسلط در دانش آموزان در ارتباط با دانش و مهارت ها مورد استفاده قرار می گیرد ” ( ص ۲۹۷ ) . مویجس و رینالدز ( ۲۰۰۲ ) اثربخش ترین راهبرد آموزشی در دسترس معلمان را آموزش مستقیم می دانند ، آنها برای آموزش مستقیم     ویژگی های زیر را بر شمرده اند :

 

 

 

 

 

  • معلم به طور فعال و مستقیم به همه ی دانش آموزان کلاس آموزش می دهد .
  • درس به خوبی سازمان دهی می شود ، هدف های درس به روشنی بیان  می شوند .
  • موضوع های درسی در گام های کوچکی ارائه می شوند به گونه ای که هر موضوع پیش از تدریس موضوع بعدی به وسیله ی دانش آموزان به خوبی فهمیده شود .
  • مهارت های سطح پایین و مطالب آسان سریع آموزش داده می شوند تا برای هدف های سطح بالاتر و تفکر و حلّ مسئله وقت بیشتری در اختیار معلم باشد .
  • معلم در آغاز درس های تازه از پیش سازمان دهنده استفاده می کند ( به نقل سیف ، ۱۳۸۸ )

۱  ۱  ۱۲  ۲  : روش سخنرانی[۲]

 

یکی از روش های آموزش مستقیم ، روش سخنرانی است .روش سخنرانی در نظام های آموزشی سابقه ای طولانی دارد . این روش یکی از روش هایی است که در چارچوب الگوی پیش سازمان دهنده و در نتیجه ی تدریس مستقیم مورد استفاده اکثر معلمان در سراسر جهان ، به ویژه در دروس دانشگاهی است . به گفته ی وول فولک ( ۱۹۹۵ ) یک پنجم تا یک ششم وقت فعالیت های آموزشی در کلاس درس صرف سخنرانی می شود . ارائه مفاهیم به طور شفاهی از طرف معلّم ، و یادگیری آنها از طریق گوش دادن و یاداشت برداشتن به طور شفاهی از طرف دانش آموزان اساس کار این روش را تشکیل می دهد ، به همین دلیل این روش را روش توضیحی یا نمایشی نیز گفته اند و از خصوصیات بارز این روش فعال و متکلم وحده بودن معلّم ، و غیر فعال بودن دانش آموزان است . در فرآیند تدریس اکثر عوامل تحت کنترل معلّم است . او می تواند به هر ترتیبی که خود می پسندد پیرامون موضوع سخن گوید ، و هر وقت که لازم بداند آن را پایان دهد و در واقع انتقال پیام یک جریان فکری یک طرفه از سوی معلّم به دانش آموزان است . اگر تجربه و تحقیق بیانگر عدم کارایی مؤثر روش سخنرانی باشد ، ممکن است بعضی از مزایای آن نیز نادیده گرفته شود ؛ اگرچه تاکنون تجزیه و تحلیل نتایج چنین شواهدی را به طور مطلق ارائه نداده است  ( گیج و برلاینر ، ۱۹۸۸ ؛ به نقل شعبانی ، ۱۳۸۶ ) .

 

 

 

 

 

 

 

  • paya paya

پایان نامه پیشینه ی روش سخنرانی

paya paya | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

پیشینه ی روش سخنرانی

 

براون و اتکینسون ( ۱۹۹۱ ) پیشینه ی سخنرانی را به پنج قرن پیش از میلاد مسیح ربط داده اند . ایشان همچنین گفته اند که در قرون وسطی هم در دانشگاه های کشورهای مسیحی و هم در مراکز آموزش ممالک اسلامی سخنرانی معمول ترین شکل آموزش بوده است . در درس های ادبیات و فلسفه روش سخنرانی شامل خواندن از روی متن همراه با توضیح و تشریح آن و در پزشکی ، علوم ، و مهندسی توضیحات کلامی با تصاویر ، مجسمه ، و توضیح و تشریح مطالب بر روی تابلوی کلاس همراه بوده است . براون و اتکینسن هنوز هم روش سخنرانی را معمول ترین روش آموزش آموزشی ، به ویژه در سطح دانشگاه ها ، می دانند و تداوم کاربرد آن را تا حدی به دیرمان ( سنّت ) و تا اندازه ای هم به ملاحظات اقتصادی نسبت می دهند . به باور این صاحب نظران ، ” احتمال زیادی وجود دارد که این روش در قرن بیست و یکم میلادی نیز همچنان به مقیاس وسیع مورد استفاده قرار گیرد ” ( ص ۸ ) . بنابراین ، لازم است معلّمان از کم و کیف این روش آگاه باشند تا به نحو مؤثرتری آن را مورد استفاده قرار دهند .

 

پایان نامه - مقاله - متن کامل

 

فنون مؤثر روش سخنرانی عبارت اند از : (۱) بیان هدف های آموزشی و آماده کردن یادگیرندگان ، (۲) استفاده از پیش سازمان دهنده ها ، (۳) ایراد سخنرانی ، (۴) توضیح دادن ، (۵) شور و شوق و تحرک ، (۶) گرمی و شوخ طبعی ، (۷) پرسیدن سؤال و وارسی مشکلات دانش آموزان ، (۸) یادداشت برداری ، و (۹) دادن تکلیف کلاسی و تکلیف خانه  ( سیف ، ۱۳۸۸ ) .

 

۳  ۱۲  ۲ : روش آموزش غیر مستقیم

 

آموزش غیر مستقیم[۱] آموزشی دانش آموز محور است ؛ زیرا در این رویکرد فعالیت اصلی در فرایند تدریس – یادگیری بر عهده دانش آموزان است . هدف تدریس غیرمستقیم فراهم کردن موقعیتی است که در آن موقعیت دانش آموزان با توجه به توانایی و علایق خود ، در فرایند یادگیری گام بردارند و فعالیتهای خود را شخصاً نظارت ، تنظیم و ارزشیابی کنند . تسهیل یادگیری دانش آموزان در کانون توجه این رویکرد قرار دارد  ( شعبانی ، ۱۳۸۷ ) .

 

آموزش غیرمستقیم سعی دارد یادگیرندگان را در فرایند مشاهده ، بررسی ، نتیجه گیری و فرضیه سازی درگیر کند ، به علایق و کنجکاوی های دانش آموزان اهمیت داده و آنها را تشویق می کند که راه حل مسائل را خودشان پیدا کنند . در این راهبرد فضا برای کاوش راه حل های متنوع آماده است و ترس ناشی از اشتباه بودن پاسخ کاهش می یابد . همچنین آموزش غیر مستقیم خلاقیت را پرورش داده و باعث رشد توانایی ها و مهارت های بین فردی می شود . دانش آموز یا دانشجویان به درک بهتری از مواد درسی و اندیشه های مورد مطالعه می رسند و توانایی های خود را بر اساس این یادگیری بهبود می بخشند . نقش معلم در آموزش غیر مستقیم از سخنران و رهبر کلاس به حمایت کننده ، تسهیل کننده و منبع مراجعه برای دانش آموزان تغییر می یابد . معلم محیط یادگیری را طراحی می کند ، فرصت هایی را برای درگیر کردن دانش آموزان فراهم می آورد و در زمان لازم در مورد صحت و سقم کار دانش آموزان به آنها بازخورد می دهد ( مارتین ، ۱۹۸۳ ; به نقل کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

 ۱-  ۳  ۱۲  ۲  : روش آموزش تعاملی

 

رویکرد آموزشی تعاملی فعالیتی سنجیده ی منظم درباره ی موضوع یا مسأله ای خاص است . در این رویکرد موضوع یا مسأله خاص از طرف معلم مطرح می شود ، سپس معلم و دانش آموزان به صورت دو نفره یا گروه های کوچک درباره ی آن موضوع یا مسأله به مطالعه ، اندیشه ، بحث و اظهار نظر می پردازند  ( گیج و برلاینر ، ۱۹۸۴ ؛ به نقل شعبانی ، ۱۳۸۶ ) .

 

راهبرد آموزش تعاملی تا حد زیادی متکی به بحث و یادگیری اشتراکی در بین یادگیرندگان است . دانش آموزان می توانند تواناییی ها و مهارت های اجتماعی ، سازماندهی افکار و وارد شدن به بحث های منطقی را از معلّمان و همکلاسی های خود یاد بگیرند .   وظیفه ی معلّم در این راهبرد ارائه طرح کلی درس ، کنترل زمان بحث ها ، تنظیم اندازه و ترکیب گروه ها و آموزش فنون گزارش دهی و مشارکت است . آموزش تعاملی مستلزم وجود توانایی ها و مهارت های مشاهده ، گوش دادن ، روابط بین فردی و مداخله ، هم در معلم و هم در دانش آموزان است . میزان موفقیت روش های آموزشی تعاملی به میزان پویایی گروه وابسته است که آن هم به توان معلّم در سازماندهی گروه است . این راهبرد آن دسته از    روش های آموزشی را در خود جای می دهد که مستلزم گروه بندی دانش آموزان و تعامل یادگیرندگان با یکدیگر و با معلم است .( کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

۲ – ۳  ۱۲  ۲  : آموزش به کمک بحث گروهی

 

آموزش به کمک بحث گروهی[۲] ” به فراهم آوردن موقعیتی گفته می شود که در آن یادگیرندگان ( دانش آموزان و دانشجویان ) با همدیگر ، یا یادگیرندگان با معلم ، به گفتگو می پردازند تا اطلاعات ، اندیشه ها ، و عقاید را با هم مبادله کنند یا به کمک هم به حل مسائل بپردازند ” ( کروکشانک ، جنکینس ، و متکالف ، ۲۰۰۶ ، ص ۱۹۳ ) . بنابراین ، ” بحث گروهی روشی است برای تحریک اندیشیدن ، به چالش کشیدن نگرش ها و باورها ، و پرورش مهارت های میان فردی ” _ اگن و کوچاک ، ۲۰۰۱ ، ص ۵۷۲ ) . در بحث گروهی مهارت های میان فردی عبارت اند از یادگیری :

 

 

 

 

  • گوش دادن به صحبت های دیگران
  • تحمل دیدگاه های مخالف دیدگاه خود
  • رعایت حق آزادی افراد دیگر
  • وارسی انتقادی درک و فهم ، و ارزشیابی خود و دیگران

روش بحث گروهی گفتگویی است سنجیده و منظم درباره ی موضوعی خاص که مورد علاقه ی مشترک شرکت کنندگان در بحث است . روش بحث گروهی برای کلاس هایی قابل اجراست که جمعیتی بین ۶ تا ۲۰ نفر داشته باشد . در صورت بالا بودن جمعیت کلاس ، باید آنها را به گروه های کوچکتر تقسیم نمود یا از روش های دیگر استفاده کرد . در این روش ، معمولاً معلّم موضوع یا مسأله خاصی را مطرح می کند و شاگردان درباره ی آن به مطالعه ، اندیشه ، بحث و اظهار نظر می پردازند و نتیجه می گیرند ؛ بنابراین – برخلاف روش سخنرانی – در این روش ، شاگردان در فعالیت های آموزشی فعالانه شرکت می کنند و مسئولیت یادگیری را به عهده می گیرند . آنان در ضمن مباحثه ، از اندیشه و نگرش های خود با ذکر دلایل بر حقایق ، مفاهیم و اصول علمی دفاع می کنند . در اجرای صحیح بحث گروهی ، شاگردان باید توانایی سازماندهی عقاید و دیدگاه های خود ، انتقادات دیگران – چه درست و چه نادرست – و ارزیابی نظرهای مختلف را در ضمن بحث داشته باشند ؛ به عبارت دیگر ، روش بحث گروهی روشی است که به شاگردان فرصت می دهد تا نظرها ، عقاید و تجربیات خود را با دیگران در میان بگذارند و اندیشه های خود را با دلایل مستند بیان کنند ( شعبانی ، ۱۳۸۶ ) .

 

بحث گروهی به عنوان یک روش آموزشی به دو شکل می تواند انجام پذیرد . یک شکل آن بحث تمامی کلاس و شکل دیگرش بحث گروه های کوچک است .

 

 

  • paya paya
دانلود پایان نامه - پروژه

دانلود پایان نامه - پروژه

آخرین مطالب

قصه گویی و برنامۀ آموزشی:

 

آموزگاری که تمرین قصه گویی می کند می داند که این هنر در پیش برد برنامه ای آموزشی دوره ابتدایی

 

کاربرد واقعی و علمی دارد. او با شیوه قصه گویی به مثابۀ روشی مهم برای پیش برد و غنای آموزش زیباشناسی به کودکان آشناست. از اهمیتی که این هنر برای کمک کردن به پیشرفت و گسترش خلاقیت در کودکان دارد، قصه گویی ادبیات شفاهی است. ادبیاتی که با برداشت های کودکان از ادبیات متفاوت است. با این همه مانند شکلی ادبی دارای دارای اعتبار است. اگر قصه گویی بخشی از برنامۀ منظم دانش آموزان دورۀ ابتدایی نباشد، برنامۀ آموزش ادبیات آن ها ناقص خواهد بود. معلم قصه گو می داند که امکان ندارد کودکان تجربه ای را که از راه قصه گویی می توانند در زمینۀ پیشرفت زبان آموزی به دست آورند با شیوۀ دیگری کسب کنند. قصه گویی برای کودکان فرصت تجربه کردن زبان  را فراهم می آورد، زبانی که می توان با آن  در سطحی فراتر از کاربردهای روزانه، ایجاد ارتباط کرد. قصه گویی خوب، قادر است در کلاس خود غنی ترین تجربه های را که کودکان می توانند در زمینۀ آموزش زبان به دست آورند، ارائه کند. اینکه کلمه های زنده می توانند آفریینندۀ جهان باشند، مسائلی مطرح و حل کنند، بر روی احسات تأثیر بگذارند، تصوراتی را خلق کنند و شادی آفرین باشند، برای قصه گویی به عنوان یک بخش ضروری از برنامه های آموزشی زبان، در مدرسۀ ابتدایی امتیازی به حساب می آیند. ارزش قصه گویی مانند شکلی ادبی در درس ادبیات به آسانی قابل تشخیص است، همچنین قصه گویی را می توان به عنوان راهی برای گسترش رشد زبان، از طریق تماس متقابل با قصه گو و با قصه به شمار آورد، با این همه، این شکل هنری، هنوز به عنوان یکی از راه های ممکن برای تقویت سایر زمینه های برنامۀ درسی در نظر گرفته نمی شود. اگر آموزگار از هنر قصه گویی در بسیاری از زمینه های برنامۀ خود آن طور که باید استفاده نکنند فرصت بزرگی را از دست داده است. همان بالا بردن مهارت گوش کردن  که از طریق قصه گویی انجام می گیرد به تنهایی کافی است که موضع قصه گویی را به صورت شکلی از هنر در برنامه درسی مستحکم کند(چمبرز،۱۳۸۵،ص۴۹).
پایان نامه

 

باکمک گرفتن از روش قصه گویی میتوان تغییرات شگرفی درزمینه یادگیری، سوادآموزی وخلاقیت کودکان ایجادکرد(ریموند،۲۰۰۸).

 

قصه و داستان علاوه براینکه که فی النفسه مورد توجه است از آنجا که محور اصلی برنامه های متنوع دیگر چون نمایش و فیلم های داستانی راتشکیل می دهد، می تواند از اهمیت بیشتر بر خوردار باشد، زیرا موفقیت در ارائه مضامین، پیامها، به وسیله فیلم های داستانی، سینمایی و نمایش به طور عمده در گرو قدرت تکنیکی و تناسب محتوایی قصه آن می باشد از این رو لازم است این قالب هنری وسیله موثر در زمینه های آموزشی، پرورشی و بهداشت روانی، هرچه بیشتر و مناسب تر مورد استفاده قرارگیرد. اگر مربی به فنون این مسئله نیز آگاه باشد و بتواند چون داستان گویی متبحر ذهن و احساس کودک را در کلمات خود بگیرد، در این صورت دانش آموزان تصویر ذهنی به حالت کلیپ مانندی برای  خودشان می‌سازند که خاص آن‌ هاست و همین امر موجب می‌شود تا وی تمام موارد کلی را در ذهن ثبت نماید،‌ مانند فیلمی که چند سال پیش دیده و هنوز در خاطر خود آن را به یاد دارد. در اکثر دروس می‌توان از شیوه‌ی داستان گویی بهره گرفت. در دروسی مانند: تاریخ و جغرافیا، ادبیات، اجتماعی، حرفه وفن و …  از این شیوه در جهت ایجاد علاقه و یادگیری سریع بهره جست. به عنوان مثال: در تدریس هنر می‌توان با بهره گرفتن از این شیوه، هم به فعال کردن این قسمت از وجود دانش آموز کمک کرد و هم این که، نتیجه و بازخورد بهتری گرفت(مهاجری،۱۳۸۸،ص۲۰).

 

  • paya paya

دانلود مقالات : مهارت های زندگی

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۸ ب.ظ

مهارت های زندگی

 

در ۵۰ سال گذشته شاهد تحولات عظیمی بوده ایم ، که طبیعتاً بر شیوه ی زندگی ما تأثیر گذاشته است و ما را با مسائل جدیدی مواجه کرده است . علی رغم پیشرفت های علمی و صنعتی ، به نظر می رسد که توانایی ما در رویارویی با مسائل فردی و اجتماعی کمتر شده است . به طوری که خوب ارتباط برقرار نمی کنیم ، احساساتمان را نمی توانیم بیان یا کنترل کنیم ، و با مشکلاتمان برخورد مناسبی نمی کنیم . از طرفی دیگر آداب و روش های سنتی کنار آمدن با مسائل گوناگون زندگی را هم کم کم فراموش کرده ایم . پر رنگ شدن   آسیب های اجتماعی هم شاید به همین دلیل باشد . در همین راستا ، برنامه ی آموزش    مهارت های زندگی در پی آن است تا تقویت برخی از این توانایی و مهارت ها را ایجاد کند . ما برای انجام هر کاری باید یک چیزهایی را خوب بلد باشیم . در واقع باید مهارت هایی را داشته باشیم  ( نوری قاسم آبادی و محمدخانی ، ۱۳۷۹ ) .

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

انسان ها برای مقابله سازگارانه با موقعیت های تنش زا و کشمکش های زندگی نیاز به آموختن برخی مهارت ها دارند. متخصصان علوم اقتصادی معتقدند یکی از مؤثرترین       برنامه هایی که به افراد کمک می کند تا زندگی بهتر و سالم تری داشته باشند برنامه مهارت های زندگی است .

 

۱  ۲ : مهارت های زندگی

 

مهارت های زندگی عبارتند از : مجموعه ای از توانایی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند. این توانایی ها فرد را قادر می سازند که مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواست ها، انتظارات، مشکلات روزانه، به ویژه در روابط بین فردی به شکل مؤثری روبه رو شود.

 

مهارت های زندگی شخص را قادر می سازد تا دانش، نگرش  و ارزش های وجودی خود را به توانایی های واقعی و عینی تبدیل کند و بتواند از این توانایی ها در استفاده ی  صحیح تر نیروهای خود بهره گیرد و زندگی مثبت و شادابی را برای خود فراهم سازد             ( طارمیان ، ۱۳۷۹ ) .

 

انسان دنیای امروز به لحاظ پیچیدگی های زندگی، وسعت و سرعت تغییرات، با مسائل و بحران های متعددی مانند بحران جمعیت، بحران سلامتی و تغذیه، مشکلات خانوادگی، اشتغال والدین در بیرون از خانه و… روبروست. هر کدام از این بحران ها مشکلاتی را بر چگونگی زندگی افراد و رفتارهای اجتماعی و فردی آنها تحمیل می کند .آموزش        مهارت های زندگی فرد را برای غلبه بر تنش ها ومشکلات پیش رو که خواست فرد و جامعه است آماده می کند .

 

منظور از مهارت های زندگی آن نوع توانایی های شناختی، عاطفی و عملی است که برای موفقیت و احساس شادمانی در زندگی روزمره و معمول و عادی مورد نیاز می باشد . آموزش مهارت های زندگی به فرزندان ما کمک می کند که در ایجاد روابط دوستانه و حفظ آن با خانواده و سایرین، خودشناسی، تعیین هدف و تصمیم گیری، حفظ ارزش های خود، کنترل خشم، مراقبت از سلامتی خود و در نهایت تلاش برای یک زندگی سالم و موفق مهارتهای مورد نیاز را کسب کند و منظور از کسب مهارتهای زندگی تعمیق باورهای دینی، تقویت مهارتهای اجتماعی و فردی، رشد روحیه علاقمندی به جلوه های طبیعی و گسترش روحیه نشاط و شادابی در زندگی افراد می باشد. مهارتهای زندگی عبارتند از توانایی های رفتار سازگارانه و مثبت که فرد را قادر به مقابله مؤثر با خواسته ها و چالش های زندگی روزمره می سازند . این مهارتها فرد را قادر می سازد نگرش ها و ارزش ها را به توانایی های واقعی و عینی تبدیل کند. او یاد می گیرد چه کاری را باید انجام دهد و چگونه انجام دهد. هدف از آموزش مهارت ها از الزامات و نیازهای روزمره زندگی استخراج می شود و مربوط به زندگی روزمره و عادی است؛ لذا مهارت های شناختی مربوط به حوزه های دیگر علمی اگرچه ممکن است در زندگی عادی هم کاربرد داشته باشند ولی جزء آن محسوب نمی شوند. برای مثال نوع حل مسئله در ریاضیات یا ادبیات با مسائل اجتماعی و مسائل روزمره زندگی متفاوت می باشند در اینجا موضوع مهارت ها به مسائل زندگی روزمره و سازگاری با خود، جامعه و محیط می پردازد .

 

مهارت های زندگی به عنوان توانایی ها و دانش ها و نگرش ها و رفتارهایی تعریف می شوند که جهت شادمانی و موفقیت در زندگی آموخته می شوند، از طریق رشد این مهارتها افراد یاد می گیرند که به راحتی با دیگران زندگی کنند احساس خود را با امنیت خاطر بیان کنند و زندگی را دوست داشته باشند مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر، انجام مسئولیت های اجتماعی، انجام تصمیم گیریهای صحیح و حل تعارض ها و کشمکش ها بدون توسل به اعمالی که به خود و یا دیگران صدمه می زنند. . سازمان جهانی بهداشت اصطلاح مهارت های زندگی را در سه مقوله گنجانده است .

 

¤ مهارت های زندگی به عنوان مهارت های مراقبت ازخود مانند مصرف غذای سالم و رعایت بهداشت…

 

¤ مهارت های زندگی به عنوان امرار معاش مانند اینکه فرد چگونه مشغول کار          می شود.

 

¤ مهارت های زندگی به عنوان آن نوع مهارت هایی که به موقعیت های پرخطر زندگی مربوط می شوند مانند توانائی نه گفتن در مقابل فشار جمع جهت استفاده از مواد مخدر.

 

با توجه به اینکه مخاطبان ما نوجوانان می باشند با توجه به ویژگی های بارز رشدی آنها، به نمونه هایی از مهارت زندگی و لزوم آموزش آنان به نوجوانان اشاره می شود .

 

  • نوجوان به بلوغ جسمی رسیده است، آهنگ رشد جسمی او سریعتر می گردد تغییرات جسمی نوجوان را غافلگیر کرده و موجب ایجاد اضطراب و استرس در آنها می شود، آموزش مهارت بهداشت جسمی و روانی، مهارت چگونگی مقابله موثر با استرس و اضطراب، رعایت مسائل بهداشتی، تغذیه و کنارآمدن با مسائل بلوغ لزوم آموزش مهارت خودآگاهی، ایجاد هویت جنسی، اخلاق جنسی، بهداشت جسم و روانی ضروری می باشد .

 

 

 

 

هر کس خودش را شناخت خدایش را شناخت . (مهارت خودآگاهی) علی(ع)

 

– نوجوان به تفکر صوری می رسد، آگاهی از زندگی، پیش بینی آینده،        تصمیم گیری، فرمول بندی و جستجو راه حل برای مسائل، توجه به ممکنات و آزمون فرضیه ها از مشخصه های تفکر صوری است لذا آموزش مهارت زندگی تصمیم گیری و مهارت زندگی حل مسئله را می طلبد ( مراد نژاد ، ۱۳۸۵ ) .

 

اصطلاح مهارتهای زندگی به گروه بزرگی از مهارتهای روانی ـ اجتماعی و بین فردی گفته می شود که می تواند به افراد کمک کند تا تصمیماتشان را با آگاهی اتخاذ کنند، بطور مؤثر ارتباط برقرار کنند، مهارتهای مقابله و مدیریت شخصی خود را گسترش دهند و می تواند  موجب زندگی سالم و بارآور  شود. مهارتهای زندگی می توانند ، اعمال شخصی و اعمال مربوط به دیگران و نیز اعمال مربوط به محیط اطراف را طوری هدایت کنند که به سلامت بیشتر منجر شوند و سلامت بیشتر یعنی آسایش بیشتر جسمانی، روانی و اجتماعی  ( یونیسف[۱] ، ۲۰۰۳ ) .

 

 

مهارتهای زندگی توانایی های روانی و اجتماعی برای رفتار سازگارانه و اثر بخش هستند که افراد را قادر می سازد تا بطور مؤثری با مقتضیات و چالش های زندگی روزمره مقابله کنند. آموزش این مهارتها موجب ارتقای رشد شخصی و اجتماعی، محافظت از حقوق انسانها و پیشگیری از مشکلات روانی ـ  اجتماعی می شود ( سازمان بهداشت جهانی[۲] ،

  • paya paya

پایان نامه : مهارت های زندگی

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۸ ب.ظ

مهارت های زندگی

 

درباره مؤلفه های مهارتهای زندگی ، فهرستِ تعریف شده ای وجود ندارد. سازمانها و نظریه پردازان دیدگاه های مختلفی دارند و مهارتهای متفاوتی را جزء مهارتهای زندگی لحاظ کرده اند . یونیسف ( ۲۰۰۳ ) در آخرین طبقه بندی خود از مهارتهای زندگی سه طبقه کلی همراه با زیر طبقات آن را به صورت زیر ارائه می دهد :

 

۱- ارتباط و روابط بین فردی : که مهارتهای زیر را شامل می شود :

 

الف) مهارتهای روابطِ بینِ فردی : شامل مهارتهای ارتباط کلامی و غیر کلامی ،  گوش دادن فعال، بیان احساسات ، بازخورد دادن ( بدون سرزنش کردن ) و بازخورد گرفتن .

 

ب) مهارتهای مذاکره و نه گفتن: شامل مهارتهای مذاکره و مدیریت تعارض،      جرأت ورزی و توانایی نه گفتن .

 

ج) همدلی: شامل توانایی گوش دادن و درک نیازها و شرایط دیگران و بیان درک آن، به عبارت دیگر توانایی تجسم احساسات و نیازهای افراد دیگر.

 

د ) مشارکت و کار گروهی: شامل احترام قائل شدن برای کمکهای دیگران و تفاوتهای آنان . دستیابی به توانایی های شخصی خود و کمک به گروه .

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

ه)مهارتهای طرفداری کردن: شامل مهارتهای تأثیرگذاری و متقاعد کردن و مهارتهای انگیزشی.

 

۲- مهارتهای تصمیم گیری و تفکر انتقادی:

 

الف ) مهارتهای حل مشکل و تصمیم گیری : شامل مهارتهای جمع آوری اطلاعات ، ارزشیابی از پیامد اعمال آینده برای خود و دیگران ، تعیین راه حلهای ممکن برای مشکلات و مهارتهای تحلیلی در ارتباط با تأثیر ارزشها و نگرشهای خود و دیگران بر انگیزش .

 

ب ) مهارتهای تفکر انتقادی: شامل تحلیل تأثیرات رسانه ها و همسالان ،‌تحلیل نگرش ها، ارزشها، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات و عوامل تأثیرگذار بر آنها و شناسایی اطلاعات مرتبط و منابع اطلاعاتی.

 

 

 

۳- مهارتهای مقابله و مدیریت شخصی :

 

الف ) مهارتهایی برای افزایش منبع درونی کنترل : شامل مهارتهای تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس ، مهارتهای خود آگاهی[۱] ( آگاهی از حقوق خود ، نفوذ ارزشها ، نگرشها و نقاط قوت و ضعف خود ) ، مهارتهای تعیین هدف و مهارتهای ارزشیابی از خود و            خود کنترلی .

 

ب ) مهارتهای مدیریت احساسات : شامل مدیریت خشم ، کنار آمدن با غم و غصه ها و اضطرابها ، مهارتهای کنار آمدن با خسارت ، سوء استفاده و ضربات عاطفی .

 

ج ) مهارتهای مدیریت استرس : شامل مدیریت زمان ، تفکر مثبت و فنون آرمیدگی .

 

سازمان بهداشت جهانی ( WHO  )  در سال ۱۹۹۷ ( ترجمه فتحعلی لواسانی ، ۱۳۷۸) ، ۱۰ مهارت اصلی را بعنوان مهارتهای زندگی معرفی کرده وآنها را در ۵ طبقه زیر ارائه نموده  است :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ـ خود آگاهی ـ همدلی ۴ـ تفکر خلاق ـ تفکر انتقادی
۲ـ ارتباط ـ روابط بین فردی ۵ـ مقابله با هیجانات ـ مقابله با استرس
 ۳ـ تصمیم گیری ـ حل مسئله  

 

 

غیاث فخرایی( ۱۳۸۷ )  این ده مهارت را به صورت زیر تعریف می کند :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • مهارت خودآگاهی : توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس ها و انزجارها.
  • مهارت همدلی : یعنی توانایی درک زندگی دیگران و احترام به آنها .
  • مهارت برقراری رابطه ی مؤثر : توانایی افراد در در ابراز عقاید ، نظرها ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود و کمک خواستن از دیگران هنگام نیاز .
  • مهارت روابط بین فردی : این مهارت به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر با دیگران کمک می کند .
  • مهارت تصمیم گیری : این مهارت بیانگر توانایی افراد برای تصمیم گیری در مورد مسائل زندگی می باشد
  • مهارت حلّ مسئله : توانایی افرا برای حل مسائل زندگی به طور مؤثر را گویند .
  • مهارت تفکر انتقادی : تواناییی تحلیل اطلاعات و تجارب را گویند .
  • مهارت تفکر خلاق : توانایی بررسی راه حلّ های مختلف مساله و پیامدهای هر یک از آنها را گویند .
  • مهارت مقابله با هیجان ها : توانایی تشخیص هیجان ها در خود و دیگران و نشان دادن واکنش های مناسب نسبت به هیجان ها را گویند .
  • مهارت مقابله با استرس : این مهارت ، شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است .

خودآگاهی به معنای آگاهی نسبت به خصوصیاتِ شخصی و جنبه های مختلفِ شخصیتِ خویش است. افرادی که خودآگاهی بالایی دارند ، با خود آشنا هستند، قادر هستند واکنش های خود را در موقعیت های مختلف پیش بینی کنند، می دانند چه موقع عصبانی    می شوند، چه موقع بهتر یاد می گیرند، در برابر با افرادِ مختلف چه احساساتی به آنها دست  می دهد و نیز در هر لحظه چه احساسی دارند. این افراد می توانند احساساتِ خود را به راحتی نام گذاری کنند و شدت و ضعف آن را مشخص نمایند.  در لحظاتِ اضطراب و آشفتگی های عاطفی، می دانند چگونه خود را به آرامش برسانند و نیز به نقاطِ ضعف خود به خوبی آشنا هستند .

 

 

خودآگاهی، علاوه بر خودآگاهی شناختی، خودآگاهی عاطفی را هم شامل می شود؛ یعنی هنگامی که خودآگاهی، معطوف به عواطف و واکنش های احساسی فرد می شود . خودآگاهی عاطفی ، میزان آگاهی فرد از عواطف خود در هر لحظه است . افرادی که خودآگاهی عاطفی بالایی دارند ، واکنش های عاطفی خود را می توانند در شرایط مختلف پیش بینی کنند ، عواطف خود را می شناسند و می توانند آنها را نام گذاری کنند و نسبت به شدت و ضعف عواطفشان حساس هستند . این افراد قادرند علت بروز احساسات را تشخیص دهند و نیز بینِ احساس و عمل تمایز قائل شوند ( به نقل کردنوقابی ، ۱۳۸۴ ) .

 

مایر[۲] ( به نقل گلمن ، ترجمه بلوچ ، ۱۳۷۹ ) معتقد است که مردم به روش های مختلف با احساسات و عواطف خود کنار می آیند :

 

۱ ـ افراد خودآگاه :  اینگونه افراد از روحیات و خلق و خوی خویش آگاهند و وقوف کاملی بر زندگی احساسی خود دارند . روشِ پیش بینی آنها در مورد عواطف خود ممکن است دیگر ویژگی های شخصیتی آنها را تقویت کند . اینگونه افراد خود مختارانه عمل       می کنند و از حد و مرز خویش مطمئن هستند و از سلامت روانی خوبی برخوردارند و میل دارند ، دورنمای مثبتی از زندگی داشته باشند ، اندیشه های آنها در اداره کردن احساسات به آنها یاری می رساند .

 

۲ـ افراد در خود فرو رفته : این افراد ، اغلب اوقات گرفتارِ احساسات شده و راه گریزی از آن نمی یابند . افرادی بی ثباتند که آگاهی چندانی از عواطف خود ندارند و بی هیچ دورنمایی در احساسات خود غرق می شوند ، در نتیجه با این احساس که هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارند ، هیچگونه تلاشی به عمل نمی آورند که خود را از آن شرایط نامناسب روانی نجات دهند . آنها اغلب اوقات، احساس ناتوانی و در هم شکستگی می کنند و تصور می کنند که احساساتشان غیر قابل کنترل است .

 

 

 

۳ـ افراد تسلیم شده : این افراد در عین حالی که اغلب به احساسات خود ، آگاهی دارند ، اما باز هم تمایل دارند که همان روحیات را بپذیرند و بهمین دلیل سعی نمی کنند آنها را تغییر دهند .

 

همانطور که احساسات قوی می توانند در هنگام استدلال باعث آشفتگی شوند، فقدان آگاهی از احساس نیز می تواند ویرانگر باشد، بویژه هنگامی که بایستی تصمیمات مهمی اتخاذ شود. مثلاً به دنبال چه شغلی باشم، آیا همین شغل مطمئن را ادامه دهم یا آنرا با شغلی مخاطره آمیز اما جالبتر عوض کنم، چه کسی را برای ازدواج انتخاب کنم ، کجا زندگی کنم ، کدام آپارتمان یا خانه را بخرم و هزاران هزار تصمیمِ دیگر در زندگی . چنین تصمیماتی را نمی توان صرفاً به اتکاء عقل اتخاذ کرد،  بلکه باید از قدرت عواطف هم استفاده کرد

  • paya paya

انواع آگاهی از خود

 

۱ – خود فیزیکی : به تصوری که هر کس از ظاهر فیزیکی خود دارد گفته می شود. آیا از مشخصه های ظاهری خود راضی هستیم؟ یا احساس خوبی نداریم؟
مشخصه های ظاهری مانند (چهره، چاق و لاغر بودن، قد و تناسب اندام و ..)
۲ – خود جنسی : تصور یا برداشتی است که هر کس از هویت جنسی (مرد یا زن بودن) و تمایلات جنسی خود دارد .

 

۳ – خود اجتماعی : به تصوری که فرد از جایگاه اجتماعی خود دارد اطلاق می شود.
دیگران ما را چگونه می بینند؟ چگونه در گروه ها ظاهر می شویم؟ چه نقش هایی باید در اجتماع داشته باشیم ؟ پایگاه اجتماعی ما چگونه است؟ آیا کمرو و خجالتی یا فردی با نفوذ هستیم؟ دیگران با ما چگونه هستند؟ ما با دیگران چگونه هستیم ؟ و آیا …
۴ – خود معنوی : تصور شخص از اعتقاداتش است که معمولاً به زندگی و باورهای مذهبی او معنا می بخشد. مثلاً آیا به نیروی ماورای طبیعت اعتقاد داریم؟ آیا مذهبی هستیم ؟ آیا به زندگی پس از مرگ معتقد هستیم ؟ آیا …

 

۵ – خود تاریک : جنبه خاصی از خود است که در برگیرنده اسرار ماست. چون دوست نداریم فاش شود معمولاً انرژی زیادی برای نگهداریش مصرف می کنیم.

 

پایان نامه - مقاله - متن کامل

 

۶ – خود آرمانی : آن بخشی از ماست که می خواهیم به آن برسیم. دائم در این فکر هستیم که چگونه به نظرمی آییم؟ با نگاه به زندگی دیگران، خودمان را با آن ها مقایسه می کنیم ، سپس در ذهن خویش تصویری از خود می سازیم که دوست داریم آن باشیم، به آن خود آرمانی می گویند .

 

۷ – خود واقعی : درونی ترین بخش وجود ماست که آن را به خوبی می شناسیم ولی افراد محدودی از آن آگاه هستند. ممکن است آن را از دیگران پنهان کنیم، چون نگرانیم از این که اگر دیگران خود واقعی ما را بشناسند، ممکن است علاقه شان را به ما از دست بدهند ( رضایی ، ۱۳۸۷ ) .

 

 

 

 

 

۵  ۲ : عوامل مؤثر در رشد خودآگاهی

 

۱- پذیرش خود : خودمان را با تمام نقاط قوت و ضعفمان بپذیریم و دوست داشته باشیم. مسلماً عوامل متعددی در چگونگی پذیرفتن خود به همان شکل که هستیم نقش دارد. اما یکی از عوامل مؤثر، پذیرفتن اشتباهاتی است که از ما سر می زند.

 

۲- پذیرش دیگران : به معنای پذیرش انسانها به همان شکلی که هستند. با تمامی شباهت ها و تفاوت های بین فردی. به نظر می رسد دو عامل زیربنایی که تمامی تفاوت ها از آن نشأت می گیرند عبارتند از تفاوت های ژنتیکی و توارثی و محیطی که هیچ دو نفری را نمی توان کاملاً شبیه به هم پیدا کرد.

 

۳- قبول مسئولیت ها : با قبول مسئولیت ها شما گام بسیار مهمی در رشد اعتماد به نفس خود و رسیدن به خودآگاهی بیشتر برداشته اید. قبول مسئولیت و درگیر شدن با مسائل مربوط به آن باعث می شود که به نقاط قوت و ضعف خود بیشتر پی ببریم. یکی از بزرگ ترین این موانع ترس از شکست و اشتباه کردن است ( نوری قاسم آبادی و محمدخانی ، ۱۳۷۹ ) .

 

۴- فرصتی فراهم کنیم و سری به خودمان بزنیم و از خود سؤال کنیم که «من کیستم؟»

 

۵-  با اتکاء به خداوند بزرگ و پی بردن به قدرت لایزال الهی که منبع عظیم انرژی درونی است، خود را تقویت نماییم.

 

۶-  به این باور برسیم که در جهان هستی وجودی منحصر به فرد هستیم و توانایی هایی داریم که دیگران فاقد آنند.

 

۷-  بدانیم انسانیت ما در اعماق وجود ما نهفته است، آن ها را کشف کرده و در رفتارهایمان به کار گیریم.

 

۸-  سعی کنیم از خود تصویری مثبت، تصویر انسانی موفق و توانا داشته باشیم.

 

۹-  گاهی اوقات در تنهایی، با خود خلوت کرده و به رفتار و عملکردهای خود بیشتر بیاندیشیم.

 

۱۰-  مهمترین عامل موفقیت و شادکامی در زندگی، اعتقادی است که به خویشتن خویش داریم، سعی کنیم آن را کشف کنیم.

 

۱۱-  انسان ها همان گونه که می اندیشند، زندگی می کنند، پس مثبت بیاندیشیم.

 

۱۲-  شناخت علایق و تمایلات می تواند شوق به زندگی را در ما تزریق کند. برای شناخت آن ها در وجود خود تلاشی نماییم.

 

۱۳-  نقایص و معایب رفتاری، احساسی و عاطفی خود را شناسایی کنیم و در جهت رفع آن ها اقدام نماییم.

 

۱۴-  مراقب باشیم ! اگر نقاط قوت ما با غرور همراه باشد، جزیی از ضعف ما به شمار می رود.

 

۱۵-  گاهی با پناه بردن به سکوت می توانیم نداهای درونی خویشتن را بهتر بشنویم و به آگاهی عمیق تر نسبت به خود دست یابیم.

 

۱۶-  با مصاحبه با افراد نزدیک فهرستی از نقاط مثبت خود را به دست آوریم ( رضایی ، ۱۳۸۷ ) .

 

۶  ۲ : موانع رشد خودآگاهی

 

۱  ۶  ۲ :  توقعات و انتظارات بیش از حد

 

اولین علامت، توقعات نابه جا و بیش از حد خودخواهانه است. دومین علامت این است که بدون تلاش و کوششی، و برداشتن قدمی انتظاراتمان برآورده شود. سومین علامت تضاد بین توقعات و انتظارات ماست. یکی دیگر از اثرات مضر«توقعات نا به جا» احساس خستگی و تنبلی مزمن و دائمی است که فرد گاهی آن را بروز می دهد یا نمی دهد .

 

۲  ۶  ۲ : کمال طلبی

 

به افکار و رفتارهای خود تخریب گرایانه ای اشاره می کند که هدف آن نیل به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است که در آن صورت فرد به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن دارد ( امامی نائینی ، ۱۳۸۵ ) .

 

۳  ۶  ۲ : غرورها

 

متأسفانه ظاهراً اعتماد به نفس و غرورها شبیه یکدیگر است و انگار هیچ تفاوتی بین آنها نیست؟ می توان گفت که غرور احساس بدی است که به شدت انسان را آسیب پذیر و مستعد رنجش های بی جا می کند.

 

۷  ۲ : ویژگی های افراد خودآگاه

 

در اینجا به تعدادی از ویژگی های افراد خودآگاه اشاره می کنیم :

 

خصوصیات مثبت و توانایی و استعدادهای خود را می شناسند و به آنها افتخارمی کنند ، خصوصیات منفی و نقاط ضعف خود را می شناسند ، می پذیرند و در جهت اصلاح آنها تلاش می کنند ، موفقیتها و شکستهای خود را می شناسند، به موفقیت هایشان افتخار      می کنند و از شکست هایشان درس می گیرند ، به خود و دیگران احترام می گذارند ، برای رسیدن به اهداف خود تلاش می کنند ، مسئولیت اعمال و رفتار خود را می پذیرند    ( فتی ، موتابی ، محمدخانی وکاظم زاده عطوفی ، ۱۳۸۵ ) .

 

برای خود ارزش قائل هستند، از روحیه انتقادپذیری برخوردارند، اغلب از اندیشه ی مثبت نگری برخوردارند، از مشورت با افراد متخصص استقبال می کنند ، احساس خشنودی و رضایت خاطر زیادی دارند و …  ( امامی نائینی ، ۱۳۸۵ ) .

 

به ارزش ها و اعتقاداتشان آگاهی کامل دارند و از آن دفاع می کنند ، در مقابل فشار و ضربه های روانی و اجتماعی مقاومت بیشتری را از خود نشان می دهند ، به دنبال سرزنش و یا تحقیر دیگران نیستند، بلکه با دیگران در کمال احترام برخورد می کنند ، اغلب از اندیشه ی مثبت نگری برخوردارند و روحیه همکاری و مشارکت بالاتری دارند ( رضایی ، ۱۳۸۷ ) .

 

۸  ۲ : آموزش[۱]

 

به فعالیت های حرفه ای معلم آموزش گفته می شود .براون۲ و اتکینسن۳ ( ۱۹۹۱ ) آموزش را به عنوان ” فراهم آوردن فرصت هایی برای اینکه دانش آموزان بگیرند ” ( ص۲ ) تعریف کرده اندمعمولاً فعالیت هایی را که معلّم به قصد آسان کردن یادگیری در یادگیرندگان به تنهایی یا به کمک مواد آموزشی انجام می دهد آموزش می نامند . پس ، بنا به تعریف ، آموزش به فعالیت هایی گفته می شود که با هدف آسان ساختن یادگیری از سوی آموزگار یا معلم طرح ریزی می شود و بین آموزگار و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان می یابد . بنا به گفته ی استرانگ۴( ۲۰۰۶ ) ، ” بهترین ملاک اثربخشی معلمی هدایت دانش آموزان است ” ( ص ) . در واقع ، معلم ، از راه آموزش ، در تجارب یادگیری دانش آموزان دخل و تصرف می کند تا بر یادگیری آنان تأثیر بگذارد  ( سیف ، ۱۳۸۸ ) .

  • paya paya

تعریف یادگیری

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۷ ب.ظ

تعریف یادگیری

 

هرگنهان[۱] و السون۲ ( ۱۹۹۷ ) گفته اند : یادگیری یکی از مهمترین زمینه ها در         روان شناسی امروز و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است  ( به نقل از سیف ، ۱۳۸۷ ) .

 

 

معروف ترین تعریفی که برای یادگیری ارائه شده ، عبارت است از : )) فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتاری که حاصل تجربه است )) . گانیه۳ یادگیری را تغییری می داند که در توانایی انسان ایجاد می شود و برای مدتی باقی می ماند و نمی توان آن را به سادگی به فرایندهای رشد و نمو نسبت داد ( سیف ، ۱۳۸۸ ) . گانیه بر فعالیت فرد یادگیرنده که منتج به یادگیری می شود تأکید دارد و می گوید وظیفه ی مربی فراهم آوردن شرایط مناسب برای افزایش احتمال کسب عملکرد خاص توسط یادگیرندگان است ( به نقل از بهرنگی ، ۱۳۸۰ ) . چنین تعریفی از یادگیری ، به معلمان نقش (( عامل تغییر )) می دهد . به دیگر سخن مربیان و معلمان مسئولیتی به عهده می گیرند که نتیجه ی آن ابتکار ، همکاری ، همیاری و سنجش است . نقش مدیریتی معلم که همراه با هدف باشد ، یادگیری را موفقیت آمیز خواهد کرد      ( احدیان و آقا زاده ، ۱۳۷۸ ) .

 

۴  ۹  ۲ : اصول یادگیری

 

یادگیری تاکتیک ها و راهبردهای فراوانی را شامل می شود ، برخی اصول عمومی و مفید یادگیری عبارتند از : ( احدیان ، آقازاده ، ۱۳۷۸ ) .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • یادگیری یک فرایند طبیعی است و چیزی نیست که فقط در یک فضای آموزشی رسمی انجام شود .
  • یادگیری هدفدار است و یک بازتاب نیست ، هدفی آگاهانه وجود دارد ، این انگیزه باید شناخته شود .
  • فراگیران باید فعال باشند نه منفعل ، افراد در یک محیط گرم و مشارکتی بهتر یاد می گیرند .
  • تکرار و تازگی حائز اهمیت است ، هر چه تکرار بیشتر صورت گیرد و هر چه عملکرد تازه تر باشد ، یادگیری عمیق تر خواهد شد . یادگیری مستلزم تمرین و ممارست است.
  • افراد با یکدیگر متفاوت اند . آنچه تدارک دیده می شود ، باید برای افرادی با توانایی ها ، استعدادها و تجربه های متفاوت باشد .
  • یادگیری باید خوشایند و لذت بخش باشد .
  • افرادی که یادگیری را ارزشمند می دانند ، بهتر از کسانی یاد می گیرند که به ارزش آن پی نبردنند .
  • یادگیری ناشی از فهم و درک ، کمتر فراموش می شود .
  • تقویت توان و ارائه بازخورد ضروری است . اگر به افراد بازخورد ارائه نشود ، در یادگیری مسئولیتی نخواهند داشت .
  • یادگیری ممکن است درست یا نادرست باشد . افراد عادات بد را نیز همانند عادات نیک فرا می گیرند .

 

 

 

 

۱۰  ۲  : نظریه های آموزشی و یادگیری

 

هنگامی که در یک رشته ی علمی ، یافته های پژوهشی افزایش پیدا کرد و به کمک آنها قوانین متعددی تدوین گردید شرایط لازم برای تولید یک نظریه ی علمی فراهم است . یک علم برای آن که به یافته ها ، فرضیه های تأیید شده ، و قوانین علمی خود نظم دهد و از پراکندگی آنها جلوگیری کند و نیز مسیر پژوهش های آینده را در حوزه ی علمی خود مشخص نماید نیاز به نظریه دارد . یک نظریه علمی را حداقل دارای دو فایده می دانند :         ۱ ) ترکیب یافتن تعداد زیادی مشاهده و ۲ ) راه گشایی برای پژوهش های بیشتر . جنبه دوم دسته بندی یا معنی دار کردن داده ها کارکرد اکتشافی نام دارد )) بنابراین نظریه سعی دارد قوانین مرتبط به هم را در یک رشته ی علمی ترکیب کند و قانون علمی کلی تری به دست دهد ( هرگنهان و السون ;   به نقل سیف ، ۱۳۸۷ ) .

 

نظریه های یادگیری ، یک رشته واقعیت های معتبر و پذیرفته شده ای هستند که با اصول تجربی و منطقی وابستگی دارند و به توضیح عوامل و پدیده های یادگیری می پردازند . نظریه های یادگیری برای مشاهده رویدادهای محیطی ، چارچوبی را فراهم می آورند و به عنوان پل هایی میان پژوهش و تعلیم و تربیت به کار می روند . یافته های پژوهشی بدون    نظریه ها چیزی بیش از مجموعه پراکنده ایی از داده ها و اطلاعات نخواهند بود . در واقع نظریه ها بازتابی از پدیده های محیطی به شمار می آیند و با فرضیه های جدید سر و کار پیدا می کنند که می توان به گونه ای تجربی به آزمایش آنها پرداخت  ( پارسا ، ۱۳۷۸ ) .

 

مهمترین نظریه های یادگیری عبارتند از :

 

۱  ۱۰ ۲ :  نظریه های رفتارگرایی [۲]

 

الف ) نظریه ی بازتابی پاولف۲

 

در نظریه ی بازتابی پاولف ، مجاورت یک محرک با محرک دیگر و اختصاص پاسخ یکی از آنها به دیگری بر اثر تکرار ، یک دگرگونی پدید می آورد و موجب یادگیری         می شود . به این جهت نظریه ی بازتابی را یادگیری محرک – محرک نیز نامیده اند . در این نظریه ، تقویت کننده ، محرک اصلی است که همراه محرک شرطی می آید و به دوام و استمرار رفتار اثر می بخشد . تعمیم محرک هنگامی نمودار می گردد که وقتی موجود زنده نسبت به شخصی ، شیئی یا امری شرطی شد نسبت به موارد مشابه هم همان پاسخ را می دهد . در صورتی که در تخصیص محرک در میان محرک های مشابه ، فقط به یکی از آنها ، نه به همه ، پاسخ داده   می شود . پاولف در نظریه ی بازتابی خود به تفاوت های فردی آزمودنی ها پی برد که خود یک برداشت مهم تربیتی به شمار می آید . همچنین در این نظریه می توان با واکنش های هیجانی همچون علاقه مندی و بی علاقگی ، یا عشق و نفرت ، نگرش مثبت و منفی یا مساعد و نامساعد نسبت به معلّم ، تحصیل علم ؛ دانش و مواد درسی به وجود آورد     ( پارسا ، ۱۳۷۸ ) .

 

 

 

 

 

 

 

 

  ۳- Gogne ۱- Hergenhahn
    ۲- Olson

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    ۱- behaviorism
    ۲- Pavlov

 

  • paya paya

واتسون ، پیشرو نظریه ی رفتارگرایی است . وی به نظریه ی بازتابی پاولف علاقه فراوان داشت امّا رفتارگرایی را نه تنها به یک رشته فرایندهای بازتابی ، بلکه به یادگیری و       ویژگی های شخصیتی گسترش داد . واتسون پژوهش های خود را به جنبه های مشهود زندگی اختصاص داد تا بتواند رفتار را به نحوی آشکار ، بررسی و ارزیابی کند . به اعتقاد واتسون ، روان شناسی برای این که به صورت علم درآید ، به موضوعی نیاز دارد که به گونه ای با ثبات قابل اندازه گیری باشد و آن موضوع رفتار است  ( هرگنهان و السون ، ۱۹۹۷ ، ترجمه ی سیف ، ۱۳۸۷ ) .

 

 

واتسون یادگیری را بر اساس نظریه و نظام پاولف توصیف می کرد که محرکی بر اثر همراه شدن با محرک دیگر در نتیجه تکرار ، آن پاسخ را به خود اختصاص می دهد . به عبارت دیگر محرک طبیعی یا محرک غیرشرطی که پاسخ طبیعی را به دنبال دارد ، در اثر همراهی با محرک شرطی و در نتیجه تکرار باعث بروز همان پاسخ خواهد شد                          ( پارسا ، ۱۳۷۸ ) .

 

ج ) نظریه شرطی شدن عامل اسکینر[۲]

 

نظریه ی شرطی شدن عامل به وسیله ی اسکینر در اواخر نیمه اول قرن بیستم مطرح گردید . اعتقاد او بر این بود که روان شناسی باید علم رفتار مشهود باشد و وی یادگیری را به صورت تغییر در احتمال وقوع رفتار تلقی می کرد که در بیشتر موارد این تغییر در نتیجه ی شرطی شدن عامل ، پدید می آمد . شرطی شدن عامل به آن گونه آموختنی هایی اطلاق      می شود که احتمال وقوع پاسخ آنها بیشتر باشد . منظور از عامل یک رشته رفتاری است که موجود زنده درباره ی امری انجام می دهد . نظر اسکینر در رابطه با شرطی شدن عامل بر این است که رفتار باید پیش از محرک یا تقویت کننده قرار گیرد ، نه پس از آن . زیرا بر اثر رفتار است که پاداش حاصل می شود . تقویت عامل ، در بهبود و پیشرفت رفتار مؤثر است . از این راه یک رشته حرکاتی انجام می شود که بر اثر تقویت عامل ، احتمال تکرار این حرکات افزایش می یابد . رویکرد رفتارگرایی برای مدت پنج دهه عرصه ی تعلیم و تربیت را تحت تأثیر قرار داد . توجه به رفتاربیرونی به پیدایش روش های خاصی در مدیریت کلاس ، یادگیری و یاددهی ، سنجش و ارزشیابی ، برنامه درسی و شیوه نگاه به دانش آموز و معلم منجر شد  ( پارسا ، ۱۳۷۸ ) .

 

۲  ۱۰  ۲ :  نظریه های شناخت گرایی

 

برای نظریه پردازان شناختی یادگیری کسب و بازسازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره می شوند . نظریه های شناختی براین باور تأکید می کنند که یادگیری یک فرایند درونی است که ممکن است به صورت تغییر فوری در رفتار آشکار ظاهر نشود . به سخن دیگر ، نظریه پردازان شناختی معتقدند که یادگیری به صورت توانایی هایی در فرد ایجاد و در حافظه ی او ذخیره می شود ، و هر وقت که بخواهد – چه بلافاصله پس از یادگیری چه بعد از گذشت زمان – می تواند آن توانایی ها را مورد استفاده قرار دهد . ویژگی دیگر نظریه های شناختی این است که ، به خلاف نظریه های رفتاری که بر نقش محیط در تغییر رفتار و یادگیری تأکید می کنند ، برای یادگیرنده در ایجاد یادگیری نقش مهم تری قائل اند  ( سیف ، ۱۳۸۷ )

 

به باور روان شناسان شناختی ، یادگیرنده در نتیجه ی یادگیری ، در ذهن یا حافظه ی خود یک ساخت شناختی تشکیل می دهد که در آن اطلاعات مربوط به رویدادهای مختلف نگه داری می شوند و سازمان می یابند . بنابراین از نظر این روان شناسان ، یادگیری ایجاد تغییر در رفتار نیست ، بلکه ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی است .

 

مهمترین نظریه های شناختی عبارتند از :

 

الف ) نظریه ی یادگیری گشتالت[۳]

 

بنیانگذار روان شناسی گشتالت دانشمند آلمانی ماکس ورتایمر[۴] است که ، همزمان با فعالیت های رفتارگرایان در آغاز قرن بیستم میلادی ، درباره ی مسائل مربوط به یادگیری و ادراک به پژوهش و نظریه پردازی پرداخت .

 

یادگیری در روان شناسی گشتالت عبارت است از بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان یک کل یکپارچه ، و آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیل دهنده ی موقعیت یادگیری حاصل می شود . بنابراین ، عنصر اصلی یادگیری در روان شناسی گشتالت رسیدن به بینش است  ( سیف ، ۱۳۸۷ ) .

 

به عقیده روان شناسان گشتالت ، بینش نقش بنیادی و پر اهمیتی را در یادگیری به عهده دارد . زیرا یادگیری عبارت است از یافتن بینش های جدید یا تغییر در بینش های گذشته است. بینش هنگامی حاصل می شود که فرد برای نیل به هدف هایش ، نه تنها راه های جدیدی را برای استفاده از عوامل محیطی خود بیابد ، بلکه در کاربرد امکانات بدنی خود نیز وضع تازه ای پیش گیرد . در واقع یادگیری در روان شناسی گشتالت به مفهوم یافتن بینش و معنای جدیدی است که امری اکتسابی به شمار می آید . یکی از انتقادهایی که به روان شناسی گشتالت وارد می کننند ، این است که در موارد بسیاری یادگیری بدون حصول بینش صورت می گیرد ، چنان چه اغلب شاگردان ، بی آن که بینشی داشته باشند ، جدول ضرب را به خوبی              می آموزند. امّا پاسخ روان شناسان گشتالت به این ایراد ، این است که گرچه بعضی از یادگیری ها به نظر مکانیکی می رسند ، امّا در واقع چنین نیست . جدول ضربی را که شاگرد به ظاهر طوطی وار آموخته است ، شاید در نتیجه ی بینش شاگرد بر اثر طرح رابطه و نظم و ترتیبی باشد که میان اعداد و ارقام به وجود آمده است  ( پارسا ، ۱۳۷۸ )

 

 

 

 

 

 

 

    ۱- Watson

 

 

 

 

  • paya paya

نظریه ی آموزشی و یادگیری معنی دار کلامی آزوبل

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۶ ب.ظ

نظریه ی آموزشی و یادگیری معنی دار کلامی آزوبل

 

یکی دیگر از نظریه های شناختی که با یادگیری آموزشگاهی ارتباط نزدیکی دارد نظریه ی یادگیری معنی دار کلامی است . واضع این نظریه دیوید آزوبل[۱] ( ۱۹۶۳ ، ۱۹۶۸ ، ۱۹۷۸ ) روان شناس آمریکایی است . در نظریه ی آزوبل همانند سایر نظریه های شناختی ، ساخت شناختی و تغییراتی که بر اثر یادگیری در آن صورت می گیرد اساس یادگیری را تشکیل می دهند . در این نظریه ، ساخت شناختی عبارت است از مجموعه ای از اطلاعات ، مفاهیم ، اصول ، و تعمیم های سازمان یافته ای که فرد قبلاً در یکی از رشته ها دانش آموخته است . به طور کلی ، ساخت شناختی بر دانش کلی فرد در یک زمینه ی به خصوص علمی و تحصیلی دلالت می کند . بنا به این نظریه ، ساخت شناختی هر فرد به صورت یک هرم فرضی درست شده است که در آن کلی ترین مسائل و مفاهیم در رأس هرم قرار دارند ، و مفاهیم و مطالبی که از کلیت و جامعیت کمتری برخوردارند در میانه ی هرم ، و بیشترین مقدار اطلاعات جزئی و دانش واقعیت های مشخص در قاعده ی این هرم واقع اند . در این هرم یا سلسله مراتب ساخت شناختی ، هر مطلب از مطالبی که پایین تر از آن قرار دارند کلی تر ، انتزاعی تر ، و خلاصه تراست . وقتی که اطلاعات و یادگیری های فرد در یک زمینه ی تحصیلی به میزان قابل ملاحظه ای گسترش یابد منجر به ایجاد یک چنین هرم ساخت شناختی می شود . در نظریه ی آزوبل ، یادگیری زمانی معنی دار می شود که بین مطالب تازه و مطالب قبلاً آموخته شده ارتباط برقرار شود . به عقیده ی آزوبل ، برای اینکه درس معلم ، موفقیت آمیز باشد ، نخستین کاری که باید انجام گیرد ، پی بردن به ساخت شناختی یادگیرندگان است . که نتیجه ی کنجکاوی ، علاقه و ادراک یادگیرنده است . در واقع اگر برنامه های درسی به گونه ای تنظیم شوند که موفقیت شاگردان را در بر داشته باشند ، خود ، عاملی کار ساز و درونی برای پیشرفت یادگیری به شمار می آیند و یادگیرنده را به آموختن بیشتر مشتاق        می سازند  ( سیف ، ۱۳۸۷ ) .
پایان نامه

 

در نظریه ی آموزشی آزوبل به معلمان توصیه می شود که پیش از شروع تدریس درس جدید از حیث وجود ساخت شناختی لازم برای جذب مطالب جدید مطمئن شوند . معلّم باید اطلاعاتی را که برای جذب مطالب جدید لازم اند در ذهن دانش آموزان فعال کند . بدین ترتیب دانش آموزان قادر خواهند بود درس جدید را به اطلاعات قبلی خود پیوند دهند و به یادگیری معنی دار دست یابند .

 

آزوبل برای رسیدن به این هدف ، یعنی آماده سازی ساخت شناختی برای جذب مطالب تازه ، استفاده از پیش سازمان دهنده ، را پیشنهاد می کند . بنابراین ، در نظریه ی آموزشی آزوبل همواره به معلّمان تأکید می شود که اطلاعات جدید را بدون مقدمه ارائه نکنند بلکه ابتدا جایگاه و محل اسقرار آنها را در ذهن یادگیرنده ، یعنی ساخت شناختی او در آن زمینه ، تعیین کنند ، سپس به ارائه اطلاعات تازه بپردازند . معلّم باید تلاش کند مفهوم یا آموخته ای را در مجموعه ی یادگیری های قبلی دانش آموزان و دانشجویان پیدا کند تا بتواند مطالب درسی جدید را به آنها متصل نماید . بدین ترتیب مهم ترین اصل آموزشی نظریه ی آزوبل این است : از آموخته های قبلی یادگیرندگان تان در مورد مطلب درسی جدید اطلاع حاصل کنید ، سپس آنها را سازمان دهید و آگاهانه و آشکارا درس جدید را به آنها پیوند بزنید . تنها در چنین شرایطی است که یادگیری ایجاد شده یک یادگیری معنا دار خواهد بود                                ( کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

ج ) نظریه ی آموزشی برونر

 

در نظریه ی برونر] ۱۹۶۰ [معلّم نباید با روش آموزش مستقیم به انتقال دانش و معلومات به یادگیرندگان بسنده کند ، بلکه باید کلاس را به گونه ای سازمان دهد که یادگیرندگان از طریق ارتباط فعال خود با موضوع درسی یاد بگیرند ؛ یعنی باید آنان را تشویق و تحریک کند تا به تجربه و آزمایش دست بزنند و از این راه دانشی عملی برای خود کشف نمایند . برونر ]۱۹۶۶[ در دفاع از نظریه ی خود گفته است : (( ما به آموزش یک موضوع    می پردازیم ، نه به این خاطر که کتابخانه های کوچک زنده درباره ی آن موضوع تولید کنیم ، بلکه برای این منظور که شاگردان را به تفکر واداریم … تا موضوعات را آن گونه که     تاریخ دانان آن را می بینند ببینند ، و برای این منظور که در فرایند دانش اندوزی شرکت کنند. دانستن یک فرایند است نه یک فرآورده )) ]ص ۷۲ [ .

 

برونر معتقد است که هر نظریه ی آموزشی باید حداقل دارای چهار خصوصیت اصلی باشد که عبارتند از : آمادگی[۲] ، سازماندهی۲ ، تسلسل۳ و تقویت۴ . بدین ترتیب ، نظریه ی آموزشی برونر دارای چهار مرحله مطابق با چهار خصوصیت ذکر شده است . ( کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

د ) نظریه ی یادگیری اجتماعی بندورا

 

نظریه ی شناختی اجتماعی یا نظریه ی یادگیری مشاهده ای که واضع آن آلبرت بندورا[۳] است ، هم عوامل محیطی بیرون از انسان و هم عوامل شناختی درون او را در کنترل رفتار مؤثر می داند . بندورا ( ۱۹۷۷ ) می گوید : (( از دیدگاه یادگیری اجتماعی ، مردم نه به وسیله ی نیروهای درونی رانده می شوند و نه محرک های محیطی آنان را به عمل سوق می دهند ، بلکه کارکردهای روان شناختی بر حسب یک تعامل دو جانبه بین شخص و عوامل تعیین کننده محیطی تبیین می شوند )) ( به نقل سیف ، ۱۳۸۴ ) . به طور دقیق تر ، بندورا می گوید که شخص ، محیط و رفتار شخص بر هم تأثیر و تأثر متقابل دارند و هیچ کدام از این سه جزء را نمی توان جدا از اجزای دیگر به عنوان تعیین کننده رفتار انسان به حساب آورد . در نظریه ی یادگیری اجتماعی بندورا ، گفته می شود که یادگیرنده از طریق مشاهده رفتار دیگران به یادگیری می پردازد و این یادگیری در چهار مرحله : ۱- مرحله ی توجه ۲ – مرحله ی به یادسپاری ۳ – مرحله ی بازآفرینی و ۴ – مرحله ی انگیزشی یا تقویتی صورت می گردد          ( سیف ، ۱۳۸۴ ) .

 

 

 

 

    ۱- David Ausubel

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • paya paya

نظریه ی خبرپردازی یادگیری

 

یکی دیگر از نظریه های شناختی یادگیری نظریه ی خبرپردازی یا پردازش اطلاعات است . در نظریه های خبرپردازی فرایندهای یادگیری ، یادسپاری و یادآوری در ارتباط با یکدیگر مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرند . بنابراین نظریه ، ابتدا محرک های محیطی ، مانند نور ، صدا ، حرارت ، بو و غیره به وسیله ی گیرنده های مختلف چون : چشم ، گوش ، پوست ، بینی و غیره دریافت می شوند و برای مدتی کوتاه ( حدود یک تا سه ثانیه ) در   حافظه ی حسّی ذخیره می گردند . ما از طریق فرایند توجه و ادراک از وجود این محرک ها آگاه می شویم . بخشی از این اطلاعات که بر اثر توجه به صورت الگوهای تصویر ذهنی ، صداها ، یا معانی رمز گردانی می شوند و وارد حافظه ی کوتاه مدت می گردند . اطلاعات وارد شده  به حافظه ی کوتاه مدت ، برای حدود ۱۵ تا ۳۰ ثانیه ذخیره می شوند . بخشی از این اطلاعات با اطلاعات یادگرفته شده قبلی ارتباط برقرار می کنند ، به حافظه ی دراز مدت انتقال می یابند و مابقی با اطلاعات جدید جانشین می شوند . اطلاعات وارد شده  به حافظه ی درازمدت به صورت مواد سازمان یافته در می آیند که برای مدت های طولانی ، حتی برای تمام عمر در آن جا باقی می مانند . اطلاعات موجود در حافظه ی درازمدت در صورت لزوم به حافظه ی کوتاه مدت بازگشت می نمایند و شخص بر اساس آنها پاسخ می دهد شواهد حاکی است که اطلاعات موجود در حافظه ی درازمدت هرگز از بین نمی روند ، بنابراین ما زمانی که مطلبی را به یاد نمی آوریم ، نشانه ها یا سر نخ های بازیابی لازم را در اختیار نداریم   ( سیف ، ۱۳۸۴ ) .

 

 

ی ) نظریه ی آموزشی بلوم

 

این نظریه که به آن نظریه ی آموزشگاهی نیز گفته می شود توسط بنجامین . اس . بلوم[۱] ]۱۹۸۲؛ترجمه ی سیف ، ۱۳۷۴[ پیشنهاد شده است . در این نظریه تلاش شده که از مزایا و نقاط قوت آموزش انفرادی یا آموزش تک شاگردی برای افزایش کیفیت آموزش گروهی استفاده شود . یکی از نقاط قوّت آموزش انفرادی توجه به ویژگی های یادگیرنده و متناسب کردن روش و سرعت آموزشی با آنهاست . در آموزش انفرادی معلّم از ویژگی های تنها شاگرد خود اطلاع کامل دارد . آموخته های قبلی ، سبک یادگیری و میزان علاقه ی او را به موضوع درسی می داند . معلّم در جریان تدریس نسبت به میزان یادگیری شاگردش و سطح شناختی آن حساس بوده و قادر است آگاهانه سرعت ارائه ی مطالب را کم یا زیاد کند ، از روی مطلبی سریع تر بگذرد و یا توضیح بیشتری برای آن بدهد و کج فهمی های شاگردش را تشخیص دهد . معلم در آموزش انفرادی کاملاً در جریان فرایند یادگیری دانش آموز قرار دارد . در مقابل ، عدم امکان شناخت تفاوت های فردی و رسیدگی به ویژگی های فردفرد یادگیرندگان از مشکلات بزرگ آموزش گروهی است .

 

 

فرض زیربنایی نظریه ی آموزشگاهی بلوم این است که اگر شرایط مناسب آموزشی فراهم شوند و برای یادگیری هر دانش آموز زمان کافی در نظر گرفته شود ، همه یا تقریباً   همه ی یادگیرندگان می توانند همه یا تقریباً همه ی هدف های آموزشی یک درس را بیاموزند ]بلوم ، ۱۳۷۴[ . بدین ترتیب ، اگر روش آموزشی معلم تفاوت های فردی          دانش آموزان را در نظر گرفته باشد هر دانش آموز از شرایط آموزشی برخوردار می شود که با شرایط یادگیری او هماهنگ است و بنابراین میزان یادگیری همه ی دانش آموزان به حداکثر می رسد ( کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

۳  ۱۰  ۲ :  نظریه ی ساخت گرایی یا سازندگی

 

در نظریه ی ساختن گرایی ، فرایند کسب دانش شامل استفاده از اطلاعات پراکنده به عنوان سنگ بناهای دانش و استخراج دانش تازه از میان آنهاست . اعتقاد پیروان نظریه ی سازندگی آن است که یادگیرندگان بر اساس تجارب شخصی خود ، دانش ( مفاهیم ، اصول ، فرضیه ها ، تداعی ها و غیره ) را می سازند و این کار را به طور فعال انجام می دهند . بنابراین می توان گفت که سازندگی ” به آن دیدگاه گفته می شود که بر نقش فعال یادگیرنده از درک و فهم و معنی بخشیدن به اطلاعات تأکید می کند . ” به عبارت دیگر ، دیدگاه سازندگی معتقد است که یادگیری معنی دار زمانی رخ می دهد که یادگیرندگان از اندیشه ها و تجارب خود تفسیرهای شخصی به عمل می آورند . نظریه ی سازندگی بر پایه ی       پژوهش های بارتلت[۲] ، روان شناسان گشتالت ، پیاژه۲ ، برونر۳ ، ویگوتسکی۴ و نیز فلسفه ی پرورشی جان دیوئی استوار است . آموزش بر اساس نظریه ی ساختن گرایی ، مبتنی بر تحقیقات و مطالعات جدید درباره ی مغز انسان و رابطه ی آن با یادگیری است . نظریه ی ساختن گرایی معتقد به حذف برنامه های درسی یکدست و استاندارد است و به جای آن  برنامه هایی را توصیه می کند که ویژگی و اصول ساختن گرایی را داشته باشد و با پیش  دانسته های دانش آموزان سازگار و منطبق باشد . همچنین این نظریه در سراسر فرایند یادگیری بر مهارت در حلّ مسئله ، تفکر انتقادی ، تجزیه و تحلیل موضوع ، ترکیب و ارزشیابی تأکید    می کند . در نظریه ی ساختن گرایی ، معلّمان راهبردهای آموزشی متناسب با نیاز و پیش دانسته های  دانش آموزان انتخاب می کنند آنان دانش آموزان را ترغیب و راهنمایی می کنند  که خودشان اصول و قواعد را کشف و به طور فعال درباره ی موضوعات بحث کنند و سرانجام به معنی و درک شخصی دست یابند . از دیگر راهبردهای آموزشی که ساختن گرایان  ارائه می دهند ، عبارت است از : تمرین کردن و پرداختن به فعالیت های مناسب ، به کارگیری آموخته ها در عرصه عمل ، همکاری و مشارکت دانش آموزان در امور آموزشی و سرانجام دسترسی به منابع و بهره گیری از آنها  ( صفوی ، ۱۳۸۲ ) .

 

دنیای یادگیری پیوسته در تغییر و تحول است . تحولات مربوط به یادگیری و چگونگی یادگیری در محیط های رسمی نظیر مدرسه ، دانشگاه و غیره متأثر از پژوهش های متخصصان حوزه های مختلف از قبیل روان شناسی ، جامعه شناسی ، گروه شناسی ، علم مغزی و     عصب شناسی صورت می گیرد . پژوهشگران علوم روان شناسی ، به ویژه روان شناسان یادگیری ، یافته های بسیار چشمگیر و حیرت انگیزی را درباره ی یادگیری گزارش می کنند . هر یک از یافته ها با وجود آن که نشان دهنده ی رهنمودهای اثربخش برای سازماندهی فعالیت های یادگیری اند ، در عین حال نشانگر پیچیدگی فعالیت یادگیری هم می باشند . به هر روی هر اندازه در این زمینه کوششش شود ، چشم اندازهای روشن تری در پیشاپیش دیدگاه آموزشگران گشوده خواهد شد تا بتوانند سنجیده عمل کنند .

 

 

 

 

    ۱- Benjamin . Bloom

 

  • paya paya

فایل پایان نامه : الگوهای آموزشی

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۵ ب.ظ

الگوهای آموزشی

 

برای طراحی آموزشی یا برنامه ریزی آموزشی الگوهای مختلفی موجودند . به طور کلی ، می توان آنها را بر اساس نظریه های روان شناسی یادگیری و روان شناسی پرورشی به دو دسته تقسیم کرد . یک دسته از الگوهای طراحی آموزشی بر این فرض استوارند که’’ رفتارها ، دانش ها ، و باورهای مشخصی وجود دارند که باید آموخته شوند ، و راهبردها یا شرایط آموزشی متفاوتی موجودند که هر یک برای بخشی از آن هدف ها ، دانش ها ، و باورها مناسب ترند . هم نظریه های رفتاری و هم نظریه های شناختی برای این دسته از الگوها مثالهایی به دست داده اند “دسته ی دوم الگوهای آموزشی”  برای سازمان دادن محیط های آموزشی که دانش آموزان را به هنگام حل مسئله و دست یابی به فهمیدن های خود حمایت کنند توصیه هایی به دست می دهند . این الگوها معمولاً به دیدگاه های سازنده گرایی مربوط به یادگیری کلاس درس – مانند یادگیری مبتنی بر مسئله – وابسته اند “ ( فتسکو و مککلور ، ۲۰۰۵ ، به نقل سیف ، ۱۳۸۸ ) .

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

اصولاً برای اجرای هر برنامه ای لازم است که ابتدا چهارچوب و خط مشی کلی  فعالیت ها مشخص شود و سپس اجرا و وسایل و امکانات مورد لزوم برای فعالیت و تحقق هدف های آموزشی تعیین و انتخاب گردند  ( شعبانی ، ۱۳۸۷ ) .

 

الگو یا مدل ، معرف فعالیت های کلی آموزشی معلم است که جهت گیری فلسفی و روان شناختی او را نسبت به آموزش و یادگیری نشان می دهد . هر الگوی آموزشی دارای یک مبنای نظری است که دلیل ایجاد آن را توضیح می دهد . همچنین هر الگو از یک  پشتوانه ی پژوهشی قوی نیز برخوردار است که قابلیت اجرا و کارآیی آن را در کلاس درس و سایر محیط های آموزشی توجیه می کند . علاوه بر این ، الگوهای آموزشی از قابلیت انطباق برخوردارند و می توانند با سبک های یادگیری دانش آموزان و با برنامه های درسی متفاوت انطباق یابند . بنابراین ، دارا بودن مبنای نظری قوی ، پشتوانه ی پژوهشی محکم ، و قابلیت انطباق با شرایط متفاوت یادگیری ، ویژگی اصلی الگوهای آموزشی هستند که از آنها می توان برای ارزشیابی از یک الگو و یا مقایسه با سایر الگوها استفاده کرد  ( کرد نوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

پایان نامه ها

 

که در زیر به تعدادی از این الگوها می پردازیم .

 

۱  ۱۱  ۲ :  الگوهای خبرپردازی

 

روان شناسی خبرپردازی شامل مجموعه ای نظریه است که وجه اشتراک همه ی آنها این است که یادگیری انسان یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می دانند . این نظریه ها به مطالعه ی راههایی می پردازند که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب ، ذخیره ، و یادآوری می کنند و آن را مورد استفاده قرار می دهند . در روانشناسی خبرپردازی فرایندهای خبرپردازی در انسان با فرایندهای خبرپردازی در کامپیوتر ( رایانه ) شبیه دانسته شده اند          ( سیف ، ۱۳۸۴ ) .

 

این رویکرد به مطالعه ی راه هایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب ، ذخیره ، و یادآوری می کنند و آن را مورد استفاده قرار می دهند . در روان شناسی خبرپردازی ، فرایند خبرپردازی یا پردازش اطلاعات در انسان با فرایندهای مشابه در کامپیوتر شبیه دانسته شده اند . الگوی خبرپردازی سعی دارند شرایطی را برای دانش آموز فراهم کنند تا او بتواند اطلاعات را گردآوری کند ، بر آنها مسلط شود و آنها را پردازش نماید . تمرکز این الگوها بر رشد کارکردهای شناختی دانش آموز مانند توجه ، حافظه ، تفکر ، و استدلال است  (جویس و همکاران ، ۲۰۰۴ ؛ به نقل کرد نوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

۲  ۱۱  ۲ : الگوهای اجتماعی

 

الگوهای اجتماعی به روابط بین فرد و جامعه تأکید دارند . آنها عقاید مربوط به یادگیری و جامعه را با یکدیگر ترکیب می کنند . تمرکز این الگو بر بهبود توانایی دانش آموزان برای ارتباط برقرار کردن با دیگران ، درگیر شدن در فعالیت های آزاد منشانه ، و کارکردن در جامعه به طور کارآمد است . مشارکت و همیاری کلید اصلی الگوهای اجتماعی است و ارائه مطالب درسی عمیقاً در درون تعامل های اجتماعی مشارکت کنندگان پنهان است. در این الگوها تشکیل انجمن های یادگیری توصیه شده است و یادگیری تنها از طریق همیاری ، تعامل و مشارکت در فعالیت های گروهی انجام پذیر است ( الیوت  ، ۲۰۰۵ ؛ به نقل کردنوقابی ، ۱۳۸۶).

 

 

 

۳  ۱۱  ۲ : الگوهای فردی

 

جویس و همکاران [۲۰۰۴] اهداف الگوهای فردی را بدین صورت بیان کرده اند : اول افزایش سلامت روانی و عاطفی دانش آموزان . دوم گسترش آن بخش از آموزش و پرورش که از نیازها و آرزوهای دانش آموزان یا دانشجویان نشأت گرفته است . و سوم رشد انواع خاصی از تفکر کیفی .

 

در الگوهای فردی تأکید بر رشد مفهوم خود یا خودپنداره ی افراد است . که به یادگیرنده کمک می کند با دیگران و محیط اطراف خود روابط بارآورتر برقرار کند [رابرتسون و لانگ ، ۱۹۹۱]. الگوهای فردی تلاش می کنند نظام آموزش و پرورش را طوری شکل دهند که باعث شود یادگیرنده به درک بهتری از خود برسد ، مسئولیت بیشتری درباره ی رشد و پرورش خود بپذیرد ، و یاد بگیرد که از رشد فعلی اش فراتر رود و برای رسیدن به یک زندگی بهتر ،  قوی تر ، حساس تر ، و خلاق تر شود .

 

۴  ۱۱  ۲ : الگوهای نظام های رفتاری

 

تأکید الگوهای مبتنی بر نظام های رفتاری بر تغییرات آشکار در رفتار یادگیرنده است . مفاهیم موجود در نظریه های رفتارگرایی مانند کنترل محرکی ، تعمیم و تمیز ، خزانه های پاسخ ، جانشین سازی ، تقویت کننده ها و برنامه های تقویت ، مشاهده ، الگودهی و تمرین عناصر مشترک الگوهای رفتاری هستند [الیوت ، ۲۰۰۵ ] .

 

۵  ۱۱  ۲ : الگوی آموزشی سازندگی

 

اعتقاد پیروان سازندگی آن است که یادگیرندگان بر اساس تجارب شخصی خود ، دانش   ( مفاهیم ، اصول ، فرضیه ها ، تداعیها و غیره ) را می سازند و این کار را به طور فعال انجام می دهند بنابراین می توان گفت که سازندگی ” به آن دیدگاه گفته می شود که بر نقش فعال یادگیرنده از درک و فهم و معنی بخشیدن به اطلاعات تأکید می کند . ” به عبارت دیگر ، دیدگاه سازندگی معتقد است که یادگیری معنی دار زمانی رخ می دهد که یادگیرندگان از اندیشه ها و تجارب خود تفسیرهای شخصی به عمل می آورند  ( سیف ، ۱۳۸۴ ) .

 

۱۲  ۲ : راهبردهای آموزشی

 

راهبردهای آموزشی رویکرد معلم را در رسیدن به هدف های آموزشی تعیین می کنند . اینکه معلم به چه طریقی قصد دارد شاگردانش را به هدف های آموزشی برساند راهبرد او را مشخص می کند . که عبارتند از :

 

۱ ۱۲  ۲ : آموزش مستقیم ( معلّم محور )

 

آموزش مستقیم[۱] ، آموزشی ساختاری شده ، منظم ، و مهارت مدار است . در این روش آموزشی معلم بیشترین نقش را در سازماندهی و هماهنگ کردن فعالیت های آموزشی دارد . اگر چه فرصت هایی برای فعالیت مشترک معلم و دانش آموز در زمینه ای مختلف وجود دارد ، اساساً این نوع آموزش معلم مدار است  ( اسلاوین ، ۱۹۹۱ ؛ به نقل شعبانی ، ۱۳۸۶ ) .

 

ادانل ، ریو ، و اسمیت ( ۲۰۰۷ ) از آموزش مستقیم تعریف زیر را به دست داده اند : “یک شکل نظام مند آموزش که برای تسلط در دانش آموزان در ارتباط با دانش و مهارت ها مورد استفاده قرار می گیرد ” ( ص ۲۹۷ ) . مویجس و رینالدز ( ۲۰۰۲ ) اثربخش ترین راهبرد آموزشی در دسترس معلمان را آموزش مستقیم می دانند ، آنها برای آموزش مستقیم     ویژگی های زیر را بر شمرده اند :

 

 

 

 

 

  • معلم به طور فعال و مستقیم به همه ی دانش آموزان کلاس آموزش می دهد .
  • درس به خوبی سازمان دهی می شود ، هدف های درس به روشنی بیان  می شوند .
  • موضوع های درسی در گام های کوچکی ارائه می شوند به گونه ای که هر موضوع پیش از تدریس موضوع بعدی به وسیله ی دانش آموزان به خوبی فهمیده شود .
  • مهارت های سطح پایین و مطالب آسان سریع آموزش داده می شوند تا برای هدف های سطح بالاتر و تفکر و حلّ مسئله وقت بیشتری در اختیار معلم باشد .
  • معلم در آغاز درس های تازه از پیش سازمان دهنده استفاده می کند ( به نقل سیف ، ۱۳۸۸ )

۱  ۱  ۱۲  ۲  : روش سخنرانی[۲]

 

یکی از روش های آموزش مستقیم ، روش سخنرانی است .روش سخنرانی در نظام های آموزشی سابقه ای طولانی دارد . این روش یکی از روش هایی است که در چارچوب الگوی پیش سازمان دهنده و در نتیجه ی تدریس مستقیم مورد استفاده اکثر معلمان در سراسر جهان ، به ویژه در دروس دانشگاهی است . به گفته ی وول فولک ( ۱۹۹۵ ) یک پنجم تا یک ششم وقت فعالیت های آموزشی در کلاس درس صرف سخنرانی می شود . ارائه مفاهیم به طور شفاهی از طرف معلّم ، و یادگیری آنها از طریق گوش دادن و یاداشت برداشتن به طور شفاهی از طرف دانش آموزان اساس کار این روش را تشکیل می دهد ، به همین دلیل این روش را روش توضیحی یا نمایشی نیز گفته اند و از خصوصیات بارز این روش فعال و متکلم وحده بودن معلّم ، و غیر فعال بودن دانش آموزان است . در فرآیند تدریس اکثر عوامل تحت کنترل معلّم است . او می تواند به هر ترتیبی که خود می پسندد پیرامون موضوع سخن گوید ، و هر وقت که لازم بداند آن را پایان دهد و در واقع انتقال پیام یک جریان فکری یک طرفه از سوی معلّم به دانش آموزان است . اگر تجربه و تحقیق بیانگر عدم کارایی مؤثر روش سخنرانی باشد ، ممکن است بعضی از مزایای آن نیز نادیده گرفته شود ؛ اگرچه تاکنون تجزیه و تحلیل نتایج چنین شواهدی را به طور مطلق ارائه نداده است  ( گیج و برلاینر ، ۱۹۸۸ ؛ به نقل شعبانی ، ۱۳۸۶ ) .

 

 

 

 

 

 

 

  • paya paya

پایان نامه پیشینه ی روش سخنرانی

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۵ ب.ظ

پیشینه ی روش سخنرانی

 

براون و اتکینسون ( ۱۹۹۱ ) پیشینه ی سخنرانی را به پنج قرن پیش از میلاد مسیح ربط داده اند . ایشان همچنین گفته اند که در قرون وسطی هم در دانشگاه های کشورهای مسیحی و هم در مراکز آموزش ممالک اسلامی سخنرانی معمول ترین شکل آموزش بوده است . در درس های ادبیات و فلسفه روش سخنرانی شامل خواندن از روی متن همراه با توضیح و تشریح آن و در پزشکی ، علوم ، و مهندسی توضیحات کلامی با تصاویر ، مجسمه ، و توضیح و تشریح مطالب بر روی تابلوی کلاس همراه بوده است . براون و اتکینسن هنوز هم روش سخنرانی را معمول ترین روش آموزش آموزشی ، به ویژه در سطح دانشگاه ها ، می دانند و تداوم کاربرد آن را تا حدی به دیرمان ( سنّت ) و تا اندازه ای هم به ملاحظات اقتصادی نسبت می دهند . به باور این صاحب نظران ، ” احتمال زیادی وجود دارد که این روش در قرن بیست و یکم میلادی نیز همچنان به مقیاس وسیع مورد استفاده قرار گیرد ” ( ص ۸ ) . بنابراین ، لازم است معلّمان از کم و کیف این روش آگاه باشند تا به نحو مؤثرتری آن را مورد استفاده قرار دهند .

 

پایان نامه - مقاله - متن کامل

 

فنون مؤثر روش سخنرانی عبارت اند از : (۱) بیان هدف های آموزشی و آماده کردن یادگیرندگان ، (۲) استفاده از پیش سازمان دهنده ها ، (۳) ایراد سخنرانی ، (۴) توضیح دادن ، (۵) شور و شوق و تحرک ، (۶) گرمی و شوخ طبعی ، (۷) پرسیدن سؤال و وارسی مشکلات دانش آموزان ، (۸) یادداشت برداری ، و (۹) دادن تکلیف کلاسی و تکلیف خانه  ( سیف ، ۱۳۸۸ ) .

 

۳  ۱۲  ۲ : روش آموزش غیر مستقیم

 

آموزش غیر مستقیم[۱] آموزشی دانش آموز محور است ؛ زیرا در این رویکرد فعالیت اصلی در فرایند تدریس – یادگیری بر عهده دانش آموزان است . هدف تدریس غیرمستقیم فراهم کردن موقعیتی است که در آن موقعیت دانش آموزان با توجه به توانایی و علایق خود ، در فرایند یادگیری گام بردارند و فعالیتهای خود را شخصاً نظارت ، تنظیم و ارزشیابی کنند . تسهیل یادگیری دانش آموزان در کانون توجه این رویکرد قرار دارد  ( شعبانی ، ۱۳۸۷ ) .

 

آموزش غیرمستقیم سعی دارد یادگیرندگان را در فرایند مشاهده ، بررسی ، نتیجه گیری و فرضیه سازی درگیر کند ، به علایق و کنجکاوی های دانش آموزان اهمیت داده و آنها را تشویق می کند که راه حل مسائل را خودشان پیدا کنند . در این راهبرد فضا برای کاوش راه حل های متنوع آماده است و ترس ناشی از اشتباه بودن پاسخ کاهش می یابد . همچنین آموزش غیر مستقیم خلاقیت را پرورش داده و باعث رشد توانایی ها و مهارت های بین فردی می شود . دانش آموز یا دانشجویان به درک بهتری از مواد درسی و اندیشه های مورد مطالعه می رسند و توانایی های خود را بر اساس این یادگیری بهبود می بخشند . نقش معلم در آموزش غیر مستقیم از سخنران و رهبر کلاس به حمایت کننده ، تسهیل کننده و منبع مراجعه برای دانش آموزان تغییر می یابد . معلم محیط یادگیری را طراحی می کند ، فرصت هایی را برای درگیر کردن دانش آموزان فراهم می آورد و در زمان لازم در مورد صحت و سقم کار دانش آموزان به آنها بازخورد می دهد ( مارتین ، ۱۹۸۳ ; به نقل کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

 ۱-  ۳  ۱۲  ۲  : روش آموزش تعاملی

 

رویکرد آموزشی تعاملی فعالیتی سنجیده ی منظم درباره ی موضوع یا مسأله ای خاص است . در این رویکرد موضوع یا مسأله خاص از طرف معلم مطرح می شود ، سپس معلم و دانش آموزان به صورت دو نفره یا گروه های کوچک درباره ی آن موضوع یا مسأله به مطالعه ، اندیشه ، بحث و اظهار نظر می پردازند  ( گیج و برلاینر ، ۱۹۸۴ ؛ به نقل شعبانی ، ۱۳۸۶ ) .

 

راهبرد آموزش تعاملی تا حد زیادی متکی به بحث و یادگیری اشتراکی در بین یادگیرندگان است . دانش آموزان می توانند تواناییی ها و مهارت های اجتماعی ، سازماندهی افکار و وارد شدن به بحث های منطقی را از معلّمان و همکلاسی های خود یاد بگیرند .   وظیفه ی معلّم در این راهبرد ارائه طرح کلی درس ، کنترل زمان بحث ها ، تنظیم اندازه و ترکیب گروه ها و آموزش فنون گزارش دهی و مشارکت است . آموزش تعاملی مستلزم وجود توانایی ها و مهارت های مشاهده ، گوش دادن ، روابط بین فردی و مداخله ، هم در معلم و هم در دانش آموزان است . میزان موفقیت روش های آموزشی تعاملی به میزان پویایی گروه وابسته است که آن هم به توان معلّم در سازماندهی گروه است . این راهبرد آن دسته از    روش های آموزشی را در خود جای می دهد که مستلزم گروه بندی دانش آموزان و تعامل یادگیرندگان با یکدیگر و با معلم است .( کردنوقابی ، ۱۳۸۶ ) .

 

۲ – ۳  ۱۲  ۲  : آموزش به کمک بحث گروهی

 

آموزش به کمک بحث گروهی[۲] ” به فراهم آوردن موقعیتی گفته می شود که در آن یادگیرندگان ( دانش آموزان و دانشجویان ) با همدیگر ، یا یادگیرندگان با معلم ، به گفتگو می پردازند تا اطلاعات ، اندیشه ها ، و عقاید را با هم مبادله کنند یا به کمک هم به حل مسائل بپردازند ” ( کروکشانک ، جنکینس ، و متکالف ، ۲۰۰۶ ، ص ۱۹۳ ) . بنابراین ، ” بحث گروهی روشی است برای تحریک اندیشیدن ، به چالش کشیدن نگرش ها و باورها ، و پرورش مهارت های میان فردی ” _ اگن و کوچاک ، ۲۰۰۱ ، ص ۵۷۲ ) . در بحث گروهی مهارت های میان فردی عبارت اند از یادگیری :

 

 

 

 

  • گوش دادن به صحبت های دیگران
  • تحمل دیدگاه های مخالف دیدگاه خود
  • رعایت حق آزادی افراد دیگر
  • وارسی انتقادی درک و فهم ، و ارزشیابی خود و دیگران

روش بحث گروهی گفتگویی است سنجیده و منظم درباره ی موضوعی خاص که مورد علاقه ی مشترک شرکت کنندگان در بحث است . روش بحث گروهی برای کلاس هایی قابل اجراست که جمعیتی بین ۶ تا ۲۰ نفر داشته باشد . در صورت بالا بودن جمعیت کلاس ، باید آنها را به گروه های کوچکتر تقسیم نمود یا از روش های دیگر استفاده کرد . در این روش ، معمولاً معلّم موضوع یا مسأله خاصی را مطرح می کند و شاگردان درباره ی آن به مطالعه ، اندیشه ، بحث و اظهار نظر می پردازند و نتیجه می گیرند ؛ بنابراین – برخلاف روش سخنرانی – در این روش ، شاگردان در فعالیت های آموزشی فعالانه شرکت می کنند و مسئولیت یادگیری را به عهده می گیرند . آنان در ضمن مباحثه ، از اندیشه و نگرش های خود با ذکر دلایل بر حقایق ، مفاهیم و اصول علمی دفاع می کنند . در اجرای صحیح بحث گروهی ، شاگردان باید توانایی سازماندهی عقاید و دیدگاه های خود ، انتقادات دیگران – چه درست و چه نادرست – و ارزیابی نظرهای مختلف را در ضمن بحث داشته باشند ؛ به عبارت دیگر ، روش بحث گروهی روشی است که به شاگردان فرصت می دهد تا نظرها ، عقاید و تجربیات خود را با دیگران در میان بگذارند و اندیشه های خود را با دلایل مستند بیان کنند ( شعبانی ، ۱۳۸۶ ) .

 

بحث گروهی به عنوان یک روش آموزشی به دو شکل می تواند انجام پذیرد . یک شکل آن بحث تمامی کلاس و شکل دیگرش بحث گروه های کوچک است .

 

 

  • paya paya

Cryptography Entrepreneurs Centralbanks Symbol

                

Mortgagefraud HMTreasury Venturecapital Ethereum MXC 価格 ( MXC )

Contagion PieterWuille Relativevalue What Is a DAO? Gas Price Metatransaction John Adler BitcoinETF Deflation Token Swap 1hr Accounting Token SHIB CAD Requests jackmallers AdairTurner

The MBOX Token SaudiArabia CaitlinLong Winding Down How-to Guides arkinvestmentmanagment Basisrisk Algorithmics FTSE100

JayClayton Raiden Network HI Price ( HI ) Exchanges Mining Rewards BitcoinMiner ConsenSys Ledger ALGO EUR Basistrading Digitalassets International Protiviti

Blockchain SpeedyTrial Giá NEM ( XEM ) Composable Token BTC CNY ETH USD IceClearCredit MartyBent BitcoinATM Fueloil DBSBank Crypto Casey Regulation ManGroup

Conferences BGCPartners Pricerisk California Mining Rig

Tier1capital ETH NZD Metatransaction ErisExchange Swedbank Relativevalue Keylogger

Euroclear Investmentbanks

SLP GBP Lido Finance Unchainedcapital Terrorism What Is Web 3.0? SKILL CHF ERC-721 Secure Element LTC ZAR Venture Capital MonetaryPolicy SHIB BCH SouthAfrica

RiskMetrics Recession Investing XMR RUB Cryptoasset GoldmanSachs Relativevalue

SLP PHP Spot Trading

FTSERussell

آلیاژ های پلیمری مفهوم اعتماد اجتماعی دعوی تصرف عدوانی مقدار مدعی به افزایش محافظه کاری سود بازارگرایی حقوق موضوعه ایران ارزیابی مالی غیرسندرمی

تاپسیس تفکر انتقادی عدم تقارن زمانی سود اسید پاشی حقوق بین الملل محیط زیست چک تضمین شده

آموزش گروهی فرهنگ اشتغال بانوان رادیولوژی سیستم دسته‌بند فازی کانون بانکها ضابطان دادگستری کمبود توجه

مسئولیت اجتماعی فریقین از هم گسیختگی خانوادگی نشانگان روانشناختی منابع سازمان روان شناسی تمرین مقاومتی

جو سازمانی سیاست جنائی تقویت روحیه کارآفرینی تغییر جنسیت بیزین دینامیک چرخش اجباری یاد داری اختلال سلو پروانه کسب چرخه عمر شرکت­ها والدین معتاد شرط صفت مصارف روستایی تجارت الکترونیکی ارزش کالا جنس مخالف عروق کرونری ورشکستگی مالی

خلاقیت کارکنان دانش بومی Fair Ness توسعه انسانی معیارهای ریسک نقدینگی توسعه سیاسی برائت از جرایم اراضی بایر مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی صادرات مصنوعات بازار‌گرائی دلالت های اخلاق نوسانات سود شرکت ها جبران خسارت ناشی از جرم قاعده احسان جریانات نقدی سب رهبری کشف دانش افزوده اقتصادی نرخ موثر مالیات سند رسمی مالکیت ضریب واکنش سود کیفر حبس رسالت مطبوعات اجتماع مدار هالت وینترز محل سکونت تحقیق رشته کامپیوتر ریزماهواره ادراک زمان مدیریت پروژه قوانین حضانت قوانین فعلی بافت های شهری

یکپارچه سازی اعتماد فعل زیانبار

تعقیب اثر بخشی مدارس آزادی عمل مدل EFQM تقوای خدمت تحلیل رفتار خرید مشتری رافع وصف متخلفانه AHP- TOPSIS مدت عده طلاق

مسئولیت کیفری غذادهی مجدد نیازمندی‌های عملیاتی نادر خاکی جرایم خانوادگی بهره هوشی پرچم رسمی ایران روش TOPSIS عملکرد سازمانهای خصوصی

ژن هورمون خالص دارایی منابع زغال سنگ مزایده ژیروسکوپ علل عدم توسعه بیمه های اشخاص صادق هدایت زنان شاغل

نظریه عقل عملیات مالی درشت دانه