الگوی حل مسئله//پایان نامه پیشرفت تحصیلی دانشآموزان
الگوی حل مسئله
الگوهای تدریس درواقع الگوهای یادگیری هستند. با استفاده از الگوها درحالیکه به شاگرد در کسب اطلاعات، نظرات، مهارتها و راههای تفکر کمک میشود، نحوهی یادگیری نیز به آنان آموخته میشود. درواقع آموزش از راه الگوها باعث افزایش استعداد شاگردان در یادگیری میشود.
الگوهای تدریس نتیجه تلاش افرادی است که در جستجوی چگونگی یادگیری دانشآموزان و تأثیر رفتار معلم بر آنها بودهاند و معلمانی که برای حل مسائل کلاس دست به تحقیق و تجربه میزدند. (بهمئی،1390: 111)
الگوهای حل مسئله در آموزش بر مبنای ایدههای جان دیویی (1916) شکلگرفتهاند. در میان تمامی کمکهای او به آموزشوپرورش، طرفداری او از برنامه تحصیلی بر مبنای مسائل اهمیت خاصی دارد. ازنظر او مسئله عبارت از هر موردی است که باعث ایجاد شک و تردید شود. دیویی میگوید مسئلهای که بتواند بهعنوان یک موضوع موردمطالعه ارزشمند باشد، باید دو معیار دقیق و جدی را در برگیرد: اول آن مسئله باید برای فرهنگ مهم باشد و دوم باید برای دانشآموز نیز مهم بوده و به او مربوط باشد. (دونالدسی،1379: 322)
مراحل اجرای الگوی حل مسئله به ترتیب زیر میباشد:
الف- طرح مسئلهیا بازنمایی مشکل
مسئله را از راههای مختلفی میتوان در ذهن شاگردان ایجاد کرد. انتخاب مسئله مناسب برای شروع تدریس یکی از مهمترین مراحل انجام کار به شمار میآید. اگر مسئله توجه شاگردان را به خود جلب نکند یا برای آنان بهاندازه کافی برانگیزاننده نباشد. کاربرد این الگو بسیار مشکل خواهد شد.
شاگرد پس از مواجهشدن با مسئله و تعریف آن باید با کمک و هدایت معلم به دنبال اطلاعات موردنظر بورد. منابع گردآوری اطلاعات باید ازنظر علمی معتبر باشد.
منظور از فرضیهسازی پیشبینی راهحلهای احتمالی و حدسی برای حل مسئله است
فرضیه حدسی است که بر اساس اطلاعات پیشین و شواهد موجود در برخورد با دنیای خارج در ذهن شاگرد، شکل میگیرد. بهاینترتیب در اکثر موارد، فرضیه راهحل نهایی محسوب نمیشود. برای قبول یا رد فرضیه باید آن را بیازماییم.
فرایند حل مسئله باید به نتیجهگیری منتهی شود. بدون نتیجهگیری مسئله حل نخواهد شد. اساس این الگو آن است که شاگرد مشکلی را که با آن مواجه میشود به نحوی قابلقبول برای خود حل کند و مفاهیم تازهای را یاد بگیرد. (شعبانی،1393پاییز: 296 تا 299)
2-1-8- محاسن و محدودیتهای الگوی حل مسئله
الگوی حل مسئله به علت فعال و سهیم بودن شاگردان در فعالیتهای آموزشی، یکی از بهترین الگوهای تدریس بهحساب میآید. البته اجرای چنین الگویی بدین معنی نیست که مسئولیت کلیه امور با شاگردان باشد، بلکه آنان در فرایند آموزش نقش فعال دارند و بیشتر مفاهیم و نکتههایی را میآموزند که بر نیازهایشان منطبق باشد. در این الگو، شاگردان احساس مسئولیت بیشتری میکنند و رضایت خاطر بیشتری به دست آورند و هنگام موفقیت یا شکست، خود را مسئول میدانند، نه معلم را. در این الگو، رشد شاگرد هدف است، نه محتوا و مفاهیم آموزشی؛ بنابراین، تمام جنبههای روان، اجتماعی و سرانجام کل شخصیت شاگردان را موردتوجه قرار میگیرد. شاگردان مطالب آموزشی را برای نمره گرفتن و امتحان دادن نمیآموزند، بلکه کاربرد معلومات خود را میدانند و به هنگام مواجهه با مسئله جدید، توانایی حل آن رادارند. آنان احساسات منفی و ضعفهای خود را قبول میکنند و از مسئولیتهای آموزشی و اجتماعی خودآگاهی بیشتری دارند؛ اما اجرای چنین الگویی بسیار مشکل است؛ زیرا احتیاج به معلمان قوی و باتجربه و پژوهشگر دارد. در چنین الگویی، فعالیتهای آموزشی به امکانات و تجهیزات فراوان و فعالیتهای آموزشی به مکان باز نیازمندند. تعداد شاگردان بسیار محدود باشد اگرچه بهطورقطع نمیتوان گفت که وجود چند نفر در کلاس کافی است. این تعداد بستگی به توانایی معلم، امکانات مالی، وسایل و روشها و هدفهای آموزشی دارد؛ ولی بهطورکلی، تعداد شاگردان در هر کلاس نباید از 20 نفر تجاوز کند. (شعبانی، 1393پاییز: 301 تا 302)
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
- ۹۸/۰۶/۱۰