بررسی حقوقی : اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی به بیان اصول کلی حقوق کیفری
اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی به بیان اصول کلی حقوق کیفری
اختصاص یافته است: اصل قانونی بودن جرم و مجازات، اصل عطف بماسبق شدن مقررات اساسنامه، اصل برائت، مسؤلیت کیفری فردی، عدم صلاحیت دیوان نسبت به اشخاص کمتر از ۱۸ سال، عدم تأثیر سمت رسمی افراد، مسؤلیت فرماندهان نظامی و سایر مقامات ما فوق، نفی مرور زمان، عنصر معنوی جنایت، موجبات معافیت از مسؤلیت کیفری، اشتباه در حکم یا موضوع، دستور مقامات مافوق، تجویز قانونی و اعتبار امر مختومه.
هیچکس را نمیتوان به خاطر یک جرم دو بار در دیوان محاکمه کرد؛ همچنین کسی که به موجب حکم دادگاهی دیگر به خاطر جنایتی محکوم شده است در دیوان محاکمه نخواهد شد. محاکمه افراد در دیوان حضوری است و دیوان فردی را به صورت غیابی محاکمه نمیکند.
تاسیس دیوان کیفری بینالمللی مبتنی بر یک معاهده است، به عبارت دیگر شماری از دولتها توافق کرده اند که مرجعی بینالمللی برای رسیدگی به جرائم موضوع اساسنامه تاسیس نمایند. به موجب اصل اثر نسبی معاهدات، معاهده تنها نسبت به کشورهای معاهد لازم الاجرا ست. دولتهای ثالث علی الاصول تعهد نسبت به اجرای معاهده منعقده بین سایر دولتها ندارد. بدین ترتیب هرگاه دولتی به عضویت دیوان کیفری بینالمللی درنیاید علیالاصول حقوق و تکالیفی در دیوان نخواهد داشت زیرا عدم عضویت یک دولت به این معناست که وی صلاحیت دیوان کیفری را نپذیرفته است.
۴-۱- تحلیل عملکرد دیوان کیفری بینالمللی
انسان از همان ابتدای خلقت به دنبال عدالت در جهان بوده است. امروزه با زیاد شدن جمعیت جهان و محدود شدن منابع انرژی، این عدالت زیر سوال رفته است، وجود جنگهای نابرابر در طول یکصد سال اخیر شاهدی بر این ادعاست. همانطوری که قابل مشاهده است، بعد از جنگ جهانی اول درسال ۱۹۱۹ و در مذاکرات مربوط به صلح ورسای، سخن از محاکمه جنایتکاران جنگی و پیشنهاد تشکیل دیوان کیفری بینالمللی جنبه جدیتری به خود میگیرد و محاکمه امپراتور آلمان به عنوان یک توافق بینالمللی تصور میشود و متاسفانه با توجه به ملاحظات سیاسی در آن زمان هیچ نتیجهای از این توافق گرفته نمیشود. یا میتوان در دهه ۹۰ به تشکیل دو دادگاه بینالمللی برای محاکمه جنایتکاران در یوگسلاوی سابق و روآندا اشاره کرد که درسالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴ تشکیل شدند و این دادگاهها نیز نتوانستند احکام خود را عمل نمایند زیرا از ضمانت اجرایی لازم برخوردار نبودند.
این نمونهها و تجارب نشان میدهند که ملل جهان بهدنبال تشکیل دادگاهی عادل، مستقل و موثر بودند که بتواند بدون توجه به ملاحظات سیاسی و بدون وابسته بودن به یکی از قطبهای اقتصادی عمل نماید. لذا بعد از آغاز بکار دیوان کیفری در سال ۲۰۰۲ همگان بر این تصور بودند که رویای دادگاه عادل و مستقل بینالمللی به وقوع پیوسته است ولی در این خصوص نگرانیهایی بین کشورهای عضو و کشورهایی که هنوز به اساسنامه نپیوستهاند (از قبیل ایران) وجود دارد.
در این خصوص بایستی به رابطه دیوان و شورای امنیت اشاره نمود چراکه در کنفرانس رم، کشورهای زیادی بر استقلال دیوان از شورای امنیت همواره تاکید مینمودند و در مقابل ایالات متحده بر نقش ممتار شورای امنیت تاکید مینمود که حاصل این اختلافات سرانجام این بود که اساسنامه دیوان کیفری در دو نقطه به شورای امنیت نقش ممتازی بدهد. یکی اعطای حق ارجاع امر به دیوان است بدون آنکه رضایت هیچ دولتی شرط صلاحیت دیوان باشد و دوم مقرراتی است که در ماده ۱۶ اساسنامه آمده است. به موجب این ماده شورای امنیت حق دارد که از دیوان بخواهد که تحقیق یا تعقیب امری را به مدت ۱۲ ماه معلق نماید و این درخواست میتواند پس از انقضای ۱۲ ماه مجددا تجدید گردد. بدین ترتیب اساسنامه به شورای امنیت حق وتوی موقت در اعمال صلاحیت دیوان را اعطاء نموده است. شناسائی حق مزبور بی تردید معنایی جز فلج کردن رسیدگی دیوان و نقض استقلال آن ندارد. حقیقت این است که دولتهای حامی دیوان کیفری مستقل در مقابل فشار ایالات متحده تسلیم شدهاند البته فراموش نکنیم که فشار افکار عمومی جهانی اجازه نخواهد داد که شورای امنیت تنها به لحاظ ملاحظات سیاسی پارهای از اعضاء (به ویژه آمریکا و انگلیس) همیشه بتواند روند تعقیب و تحقیق را در دیوان متوقف سازد.
این یک واقعیت است که منشور ملل متحد وظیفه حفظ صلح و امنیت بینالمللی و احراز وقوع تجاوز را به عهده شورای امنیت نهاده است. معذلک این بدان معنا نیست که منشور ملل متحد رسیدگی قضایی به جرائمی که علیه صلح و امنیت بینالمللی ارتکاب مییابند را به عهده شورا نهاده باشد و یا شورا بتواند راسا دادگاههای کیفری بینالمللی تاسیس نماید. بعلاوه ناتوانی عملی شورای مزبور در احراز تجاوز به دلیل ماهیت سیاسی آن به ویژه نفوذ سیاسی پارهای از اعضای شورا، این ارگان منشور را به وسیلهای برای حفظ صلح در معنا و زمانی که با منافع اعضای قدرتمند آن ارتباط دارد تبدیل نموده است. بنابراین اگر قرار است جامعه بینالمللی به تاسیس دادگاهی بینالمللی برای رسیدگی به جرائم بینالمللی دست یازد، شورای امنیت میبایست از اختیارات ادعایی خود در مورد تشکیل دادگاه بینالمللی دست بر دارد. بعلاوه شورای امنیت یک مرجع قضایی نیست و رسیدگی به جرم تجاوز نیز، میبایست در دامنه صلاحیت دیوان کیفری بینالمللی قرار گیرد.
وضعیت پیشرفت تایید اساسنامه رم که دیوان کیفری بینالمللی را تاسیس میکند نشان میدهد که موانع قانون اساسی در کشورهای مختلف موانع کم اهمیتی نیست. تظاهر به اینکه این موانع وجود ندارد، با واقعیت تطبیق نمیکند. ولی میتوان امیدوار بود که راهحلهایی برای حل آنها پیدا شود و این موانع از سر راه برداشته شود. کمی قوه تخیل لازم است که حقوقدانان در جمع از آن بی بهره نیستند. ولی باید یک تمایل سیاسی واقعی برای تایید اساسنامه وجود داشته باشد. اگر چنین تمایلی وجود نداشته باشد، موانع مربوط به قانون اساسی در واقع بهانههایی بیش نیست. نمونه بارز آن هم عملکرد ایالات متحد آمریکاست. بنابراین کشورها، سازمانهای بینالمللی، سازمانهای غیردولتی و افکار عمومی باید برای تایید سریع و جهانشمول اساسنامه رم تجهیز شوند تا این رویای کهن بشریت برای برقراری عدالت جزایی بینالمللی یک رویا باقی نماند بلکه بدل به واقعیتی ملموس و کامل و قوی شود. تحقق عملی هرچه سریعتر قدرت دیوان کیفری بینالمللی میتواند بر بیخیالی یا مقاومت کشورهایی که اساسنامه رم را تایید نمیکنند یا بر ضد آن تبلیغ میکنند پیروز شود، و این واقعیت جدید در آینده موفق خواهد شد بر کل جامعه بینالمللی تحمیل شود.
البته، دیوان کیفری بینالمللی، مثل هر نهاد بینالمللی، بی عیب و نقص نیست. ولی اگر وجود نمیداشت، بیتردید میبایستی آن را ایجاد کرد. حال که وجود دارد، پس باید کوشش نمود به آن کارآیی لازم بخشیده شود، بویژه آنکه این نهاد پاسخگوی آرزوی بسیار عمیق ملتهای درد کشیده در طول تاریخ است. به ویژه ضرورت وجودی آن پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بیشتر احساس شد. در هر صورت امروزه میدان عمل وسیعی برای مدافعان دیوان کیفری بینالمللی وجود دارد. دولتها نه فقط باید اساسنامه رم را هرچه سریعتر تایید کنند، بلکه باید تمام اقدامات لازم را برای درج آن در قوانین داخلی خود و تصویب قانونی که همکاری کامل آنها را با دیوان تضمین کند و البته تامین لوازم اجرای مفاد آن را به عمل آورند. در این مورد نیز مسائل گوناگونی وجود دارد ولی به نظر نمیآید که غیرقابل حل باشد. ضرورت دارد که این موانع برطرف شود، دیوان کیفری بینالمللی نباید یک صدف خالی باشد بلکه باید، همچنان که اساسنامه پیش بینی کرده، به نحوی واقعی و موثر، مکمل مراجع داخلی باشد.[۱]
بدون شک ایجاد چنین دیوانی که به محاکمه مجرمان بینالمللی خواهد پرداخت میتواند مثبت و قابل توجه ارزیابی شود. زیرا دیوان میتواند زمینه اصلی برای توسعه و رعایت حقوق بشر جهت حفظ صلح و حمایت از امنیت بینالمللی باشد. مسلما دیوان ضمن بهرهبرداری از اصول کلی حقوق بینالمللی میتواند با تصمیمات خود درآینده به شکل منبعی برای وضع عرفهای بینالمللی جدید حقوق بینالملل درآید. اگر دیوان کیفری بینالمللی بخواهد در صحنه بینالمللی مفید و معتبر باشد، لازم است که مستقل، بیطرف، عادل و مقتدر باشد. دیوان هرگز نباید تحت تاثیر و یا قیمومت هیچ یک از کشورها و یا سازمانهای بینالمللی حتی شورای امنیت قرار گیرد. بدیهی است که یکی از راه های حفظ استقلال و بیطرفی دیوان عدم وابستگی مالی آن به یکی از قطبهای اقتصادی میباشد. استقلال ارکان دیوان مخصوصا قضات و دادستان آن نسبت به اقدامات خود باید تضمین گردد. زیرا موفقیت چنین دادگاهی در عرصه بینالمللی مرهون آن است که پرسنل و کارمندان و خصوصا قضات آن معین و مشخص بوده، از استقلال کامل و امنیت شغلی و تصدی برخوردار بوده، و از مداخله مستقیم و یا غیر مستقیم سازمانهای بینالمللی و یا کشورها در
- ۹۹/۰۳/۱۵